زنگ خاطره

ماده ی بی رحم

به گزارش سایت زنان شهید _ با صدای جیغ و گریه، همه به سمت صدا برگشتیم . پسر سه ساله­ای  که همراه مادرش به چایخانه آمده بود ، بدنش قرمز و پر از…

قربانی شیمیایی

پنج ماهه بادار بودم، اما نمی توانستم در خانه بنشینم و کاری برای رزمنده ها انجام ندهم. به خانه آل رضا رفتم تا لباس و ملحفه بشورم. ساعت 5 شد و وقت رفتن…

تلخی بی پایان

اولین باری که شستن لباس رزمندگان را تجربه کردم، در خانه آل رضا بود . یکی از خانم ها گفت:بی بی ترگس ، تو خیلی کوچیکی. دست به ملحفه ها نزن. آلودست.…

پادگان شست و شو

به نقل از طاهره رضایی کاکازاده اویل، هرکس می خواست به چایخانه رفت و آمد می کرد. نظمی وجود نداشت. تا اینکه خانم موحد از تهران آمد. او محله های…

از چایخانه تا ستاد شهید علم الهدی

-جایی نیست لباس رزمنده ها رو بشورن . لباس و پتو و ملافه رو می برن اون طرف سه راه و آتیش می زنن.  - چرا حاج بی بی ؟ - می گن هر جا لباس ها رو…

سکوت حسینیه را بشکن

از شهریور اولین سال جنگ،مردم محل،کارشان راشروع کردند.آن موقع،کوه کوه آجیل بود که این جا بسته می کردند.یک حمام بزرگ هم پشت حسینیه بود که کارشستن پتوها…

کار در مساجد

بهترین خاطره من از آن زمان این است که هر صبح من و سه فرزندم که دختر بودند با شوق و ذوق فراوان به پایگاه ها و مساجد می رفتیم در ستادهای پشتیبانی کار…

شمیم عطر شهدا در ستاد پشتیبانی بيت الزهرا (ع)

بيشتر بچه‌هايي که در جبهه‌هاي جنوب، رفت و آمد داشتند، حداقل تابلوهاي «ستاد بيت‌الزهرا (س) و پايگاه پشتيباني شهيد علم‌الهدي» را به چشم خود ديده‌اند.…

آن زنِ چادر به خود پیچیده!

بالانویس۱: امروز ۱۹ آذر ۱۴۰۰ است و ۴۰ سال از شهادت شهدای حمله هوایی ۱۹ آذر ۱۳۶۰ می گذرد. روایت زیر قصه نیست! حقیقت محض است با شاهدانی زنده و حاضر!…

امدادرسانی

شور و حال عجيبي بود روحيه ها خدايي بود همه مي خواستند کمک کنند، کم تر کسي به فکر منافع خود بود و زنان نقش ويژ ه اي داشتند. بسياري از خواهران در…

صدام جايزه می دهد

زهرا محمودي اين بار به تنهايي عازم خط شدم. فقط چند نفر از رزمنده ها همراهم بودند. وقتي در خط وسايل را بين بچه ها تقسيم کردم، يکي از رزمنده ها مرا…