
سایت زنان شهید _ عطیه عشق و ارادت فراوانی به رزمندگان اسلام داشت و همیشه برای پیروزی آنها دعا می.کرد می گفت درست است ما زنها نمی توانیم بجنگیم ولی میتوانیم با استفاده از توانایی هایی که داریم، همپای رزمندگان اسلام حرکت کنیم و پوزه ی دشمن را بر خاک بمالیم. در طول سالهای دفاع مقدس هر سال تعدادی جوراب وشال گردن و کلاه میبافت و آنها را برای رزمندگان میفرستاد. اوایل شهریور ماه سال ۱۳۶۶ مقدار زیادی نخ را رنگ کرده و آماده نموده بود، گفتم عطیه با این نخها چکار میخواهی بکنی؟ گفت با آنها میخواهم جوراب و کلاه برای رزمندگان ببافم
گفتم با این همه نخ؟
گفت: بله
گفتم حتماً باید یک سال کار کنی؟
گفت نگران نباش خیلی طول نمی کشد
حدود یک ماه چهل روزی از این موضوع گذشت. تعداد زیادی جوراب و کلاه آماده کرده بود با تعجب پرسیدم اینها را خودت
بافته ای؟!
گفت: بله، باور نمی کنی؟
سرگذشت شهیده عطیه بهرامی
گفتم کمی سخت است
گفت شبانه روز کار کرده ام آن را ،شمردیم به تعداد ۱۰۰ نفر را میتوانست پوشش دهد. روز بعد همه را تحویل پادگان داد تا در اختیار نیروهای رزمنده قرار دهند.
عطیه قرآن را نزد علمای منطقه آموخته بود و به نیکویی قرائت می کرد انیس و مونسش قرآن بود هر وقت فراغتی پیدا میکرد به قرائت قرآن میپرداخت مردم روستای قلعه جی او را به عنوان معلم قرآن میشناختند و برایش احترام زیادی قایل بودند صوت زیبا و دلنشینی داشت در جمع ،خانواده قرآن قرائت می کرد و صفا و معنویت خاصی به همه میداد.
قرآن را به دختران روستا آموزش میداد و زحمت در این راه را از منظر تکلیف مینگریست احساس میکرد اگر این کار را انجام ندهد در انجام فرایض الهی قصور کرده است و مستوجب عقاب بود. لذا دائم در تلاش بود تا دختران بیشتری را داخل حلقه های قرآنی کند و بتواند جمع بیشتری را از ثواب آموزش و از قرائت قرآن بهره مند سازد او به حق معلم اخلاق هم بود و خود مجسمه ای از تقوا و پارسایی و پرهیزکاری و نیکومنشی بود.
دیدگاه ها