
به گزارش سایت زنان شهید _ با صدای جیغ و گریه، همه به سمت صدا برگشتیم . پسر سه سالهای که همراه مادرش به چایخانه آمده بود ، بدنش قرمز و پر از تاول بود. بچه از این طرف به آن طرف می دوید و جیغ می زد. مادرش دنبالش دوید و سریع بغلش کرد. همراه با پسرش گریه میکرد. هرکس با حرف سعی در آرام کردنش داشت. یکی از خانم ها گفت: پاشو آماده شو بریم دکتر. گریه فایده ندارد.
مادرش سریع چادر سر کرد. پسرش را برداشت و به سمت در خروجی دوید. بچه را به بیمارستان بردند و حالش خوب شد. انگار موقع بازی به آب لباس های شیمیایی دست زده بود . تعدادی از خانم ها بچه کوچک داشتند. و کسی نبود از آنها نگهداری کند.مواد شیمیایی به هیچکس رحم نمیکرد . با اینکه لباس ها را در آب داغ خیس میکردیم و بعد با چکمه روی آنها می رفتیم. تا پاک شوند، باز هم خانم ها آسیب های ریوی و پوستی زیادی دیدند.
از کتاب زنان جبهه ی جنوبی
انتهای پیام /
دیدگاه ها