همراه زندگی

پ 1403/05/11 - 10:52
زنان

سایت زنان شهید _ گاهی ساعت یک یا دوازده به خانه می رسیدیم. آنقدر خسته و گیج بودم که ننشسته خوابم میبرد. همسرم رویم پتو می انداخت و به بچه ها می گفت: آروم باشید تا مادرتون استراحت کنه .از صبح بیرون بوده و خسته س. 

اصلا نشد به که به دلیل نبودنم گله کند؛ظرف می شست و جارو می کرد. اگر روزی غذا درست نمی کردم شاکی نمی شد و خودش غذا درست می کرد. صبح ها در داروخانه مشغول بود و عصرها در جایی دیگر. یک بار به او گفتم تو در تمام ثواب هایم شریک هستی.  

انتهای پیام / 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.