شام بیستاره
مشتاق و دلسپرده و ناآرامزین کرد سوی حادثه مَرکب راچون دوست داشت کشته ببیند دوستآن جان از شهود لبالب رادر هرم آفتاب شکیباییآن روح باطراوت دریاییهفتاد…
مشتاق و دلسپرده و ناآرامزین کرد سوی حادثه مَرکب راچون دوست داشت کشته ببیند دوستآن جان از شهود لبالب رادر هرم آفتاب شکیباییآن روح باطراوت دریاییهفتاد…
شبیه کوه پابرجایم و چون رود سیّالمبه سویت میدوم با کودکانی که به دنبالم...تمام ابرها بر شانۀ من گریه میکردندگرفتم آسمان خسته را زیر پر و بالمنمی…
چه رنجها که به پیشانی تو دیده نشد که غم برای کسی جز تو آفریده نشدچه بغضها که گلوی تو را فشرد ولیصدای گریۀ تو لحظهای شنیده نشددلی نبود که هم…
هنوز از جبهه میآید نسیم آشنای توخیالانگیز و رؤیایی عروج تا خدای توخیال کوچههامان پر شد از عطر نفسهایتچه اشکافشانیای دارم من امشب در هوای توتو…
ما خواندهایم قصۀ مردان ایل رانامآورانِ شیردلِ بیبدیل رااز این میان یکی شده موسای قوم مابا رد پای معجزه طی کرد نیل راعبدالمطلبی که توکلمداری…
شکسته بالِ نوپروازها، زخمی شده پرهابمیرم من، چه بهتی هست در چشم کبوترها!گلوله رد شده بی اِذن، هنگام اَذان از صحنترک خوردهست آیینه، پریده رنگ…
رسید صاعقه و شیشۀ گلاب شکستشب از در آمد و پهلوی آفتاب شکستچه شعله بود که از شش جهت به باغ افتادچه زمهریر، که در چشم غنچه خواب شکستورق ورق نفَسِ آیه…
این زن که خاک قم به وجودش معطر استتکرار آفرینش زهرای اطهر استتکرار آفرینش افلاک بر زمینتکرار آفرینش عرش مصوّر استاین جلوۀ فرشته صفت این شکوه غیببر…
بر من ببار ای عطش باستانیاممن تشنهکام بارقهای آسمانیامروز گذشت قافله عشق از این دیاربر دامنش نشست غبار جوانیامتا در دلم دمیده شد آن روح اعتقادگم…
بگو بگو بگو آن حرف های واهی را بگیر باز همان ژست بی گناهی را مرور کن همه اتفاق های ریز و درشت بخوان بخوان توهمین قصه ی تباهی…
این روزهای ابری ازشب سیاه تر ساعت به ساعتش شده پراشتباه تر بااین که هستی و به دلم راه می روی احساس می کنم شده ام بی پناه تر یعنی که زیر…
در کربلايي به وسعت تمامي تاريخ و در عاشورايي به عمق همه اعصار و قرون، پاوه، سنندج، کامياران، مريوان، مهاباد، ... شهرهاي مقاومت و…