شهید مریم امین پور

س 1397/04/05 - 13:49
 شهید امین پور

 

نام:مريم

نام خانوادگی:امين پور

نام پدر:كريم

محل تولد:سقز/كردستان

تاریخ تولد:1323

تاریخ شهادت:63/03/01

محل شهادت:كردستان

 

شهید مریم امین پور درسال1323 هجری شمسی دردامان خانواده ی متدین درروستای دولت قلعه ازتوابع شهرستان سقز پا به عرصه گیتی نهاد و.....

بسم رب الشهدا والصدیقین

((زندگینامه شهید   مریم امین پور))

شهید مریم امین پور درسال1323 هجری شمسی دردامان خانواده ی متدین درروستای دولت قلعه ازتوابع شهرستان سقز پا به عرصه گیتی نهاد وبه بركت انوار قدوم مبارك خویش كاشانه محقر پدری راروشنایی وطراوت بخشید  وزندگی شهری درروحیه نوزاد موثر ووی را بسیار مهربان با عاطفه ومتواضع ساخت شهیده امین پور با بریدن تعلق از ظواهر فریبنده دنیایی وپیوستن به معنویات رهاننده فرجام زندگی خود را شهادت قرار داد وبا بهترین ارمغان كه نظیر آن عند ربهم یرزقون میباشد با بهشت برین با دریایی از انعام واكرام پا گذاشت پدرش کریم  ومادرش خدیجه نام داشت . ایشان بدلیل نبود امكانات وفقر ومحرومیت از بهره تحصیلات محروم ماند پس از چندی با مردی متقی پیوند متبرك ازدواج را منعقد نموده ودركانون گرم خانه به شغل مقدس خانه داری اشتغال یافت تااینكه در مورخه 1/3/1363 بهمراه پدرگرامیش به جرم همکاری با سپاه توسط گروهک منفورضدانقلاب دستگیروبه شهادت نائل آمدند.

پیكرپاك ومطهر شهید معظم مریم امین پور را در زادگاهش به خاك سپردند.

 

نوشته از طرف فرزند شهید مریم امین پور(جلیل حسینی)

بسمه‌تعالی

مادرم مریم امین پور در روستایی بنام نورآباد به دنیا آمد. ایشان در خانواده‌ای نسبتاً كم جمعیت زندگی می‌كرد كه متشكل از دو خواهر و دو برادر بود. پدرش كریم امین پور و مادرش خدیجه رحیم پور نام داشت در دوران نوجوانی خانواده مادرم از روستا به روستای دیگری به نام دولت قلعه رفتند و در آنجا به دلیل نداشتن زمین كشاورزی به كار دامپروری مشغول بودند. مادرم نیز كارهایی چون خیاطی، سفالگری، گلیم بافی و غیره انجام می‌داد.

آنها جون خانواده‌ای مذهبی واهل تقوا بودند باعث شد یكی از خانواده‌های ده به نام سید عبدالله حسینی به خواستگاری مادرم بیایند و طی یك رسم و رسومی مادرم با پدرم سید احمد حسینی ازدواج كرد. ایشان علاوه بر خانه داری همسری باوفا و زحمتكش بود كه حتی به دلیل نداشتن بهداشت و درمان در روستا مادرم كارهایی مانند: مامایی، دارو و درمان‌های بهداشتی و كارهایی كه قبلاً اشاره شده برای روستا انجام می‌داد و مردم روستا برای او احترام زیادی قائل بودند. ثمره ازدواجشان شش فرزند بود به نام‌های:عطیه، محترم، جلیل، احترام، پروانه و كامل بود. در فاصله‌ی سال‌های 60 تا 61 بود كه پدرم همراه دو تن از عموهایم توسط گروهك‌ها به اسارت درآمده بودند و علت اسارت آنها را گروهك‌ها می‌گفتند كه به جمهوری اسلامی كمك كرده‌اند. سپس به دلیل ناامنی در ده مجبور شدیم به شهرستان سقز بیائیم.

قبل از شهید شدن مادرم مریم امین پور پدرم همراه دو نفر از عموهایم در اسارت گروهكی بودند كه پدرم توانست با یكی از عموهایم از زندان فرار كنند و عموی دیگرم را اعدام كردند. دایی هم یكی از فرماندهان سپاه سقز بوده، به همان دلایل گروهك‌ها با خانواده ما مخالف بودند. ما در آن زمان در شهرستان سقز ساكن بودیم و خانواده مادرم در روستایی به نام دولت قلعه ساكن بودند. در تاریخ 1363 مادرم به همراه خواهر و برادرم برای دیدن خانواده‌اش به روستای دولت قلعه رفت. در یكی از آن روزها گروهك‌ها به آن روستا حمله كرده و با نیروهای سپاه درگیر شده و در این درگیری چند نفر از گروهك‌های كشته شدند و آنها ما را عامل این كار می‌دانستند. بعد از تمام شدن درگیری و رفتن نیروهای سپاه گروهك‌ها به خانواده پدربزرگم حمله و بعد از شكنجه‌های زیادی كه به سر پدربزرگ و مادربزرگم آوردند، پدربزرگم را در یكی از اتاق‌ها زندانی كرده و به آرپیچی كشیدند و در آن موقع مادرم با دو بچه‌هایش خواست كه از خانه خارج شود كه گروهك‌ها او را دستگیر كرده و سپس مردم روستا را جمع و جلوی چشم‌های همه برادرم را كه دو سال تمام نكرده بود از آغوش مادرم گرفته و ایشان را تیرباران كردند.

بعد از آمدن به شهرستان سقز در خانه‌ای اجاره‌ای ماندیم. حالا به علت مرگ مادرم و شكنجه و آزاری كه پدرم به هنگام اسارت به دست گروهك‌ها كشیده، ایشان هم دچار ناراحتی قلبی و روحی شده به خاطر همین مشكلات دیگر قادر به نگهداری ما نبود و هیچ احساس مسئولتی در قبال ما نمی‌كرد. تا جایی كه از ما گذشت و رهایمان كرد و بعد از مدتی هم به خاطر ناراحتی قلبی فوتكرد. به همان علت‌های پدرم من نتوانستم تحصیل را ادامه بدهم و از بچگی مشغول به تهیه یك لقمه نان برای خانواده شدم حتی زمانی كه مادرم شهید شد نزد بنیاد شهید رفتم كه كمكی كند اما به ما هیچ اعتنایی نكردند و می‌گفتند به شهیده زن هیچ مزایایی تعلق نمی‌گیرد و همیشه برایم جای سوال بود كه آیا در اسلام زن و مرد فرق دارد یا مسئولین‌اند كه این قانون را می‌گذارند. دیگر نمی‌دانستیم دردمان را پیش كی بازگو كنیم حتی وقتی كه دنبال خانه می‌گشتیم به علت كوچك و بچه بودنمان و اینكه كرایه خانه را چگونه پرداخت كنیم خانه به ما نمی‌دادند و روز و شب را خیلی وقت‌ها با گرسنگی و ناراحتی سپری می‌كردیم.

شیر زنی مبارز از خطه کردستان

شهید مریم امین پور

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.