ما بهشت را خريده ايم

ی 1395/07/18 - 22:46
ما بهشت را خريده ايم

بعد از شهادت احمد آمدم مادرم را دلداري بدهم، کمي بي تابي مي کرد. گفتم: خدا صبرتان بدهد. گفت: اين که چيزي نيست، خدا سايه امام(ره) را بر سر ما نگه دارد.

برادرم احمد شهيد شد، بعد ابوالقاسم. يک سال بعد هم پدرم شهيد شد. بعد از شهادت پدرم بعضي ها مي آمدند و از روي دل سوزي به مادرم مي گفتند: اين جا کجا بود که همسرتان رفت. بس نبود بعد از دو تا شهيد؟!

مادرم مي گفت: اين چه حرفي است که مي زنيد؟ من هم مي خواهم شهيد بشوم.

ما هم که بي تابي مي کرديم، مي گفت: مادر چرا بي تابي مي کنيد ما بهشت را خريده ايم.

عازم حج که شدند، فاميل ها مي گفتند: مادر، شما آن جا ديگر در راهپيمايي ها شرکت نکنيد اما جواب مادر را همه مي دانستيم: "من در راهپيمايي مکه پرچم اسلام را دست مي گيرم و جلوتر از همه خواهم بود".

از سفر مکه برنگشت. از همان جا او را به بهشتي که خريده بود بردند. پيش احمد و ابوالقاسم، پيش پدرم... .

----------------------------------------

به روايت پسر شهيد کبري تلخابي

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.