
شهيد شهلا تورث
نام: شهلا
نام خانوادگي: تورث
نام پدر: هوشنگ
شماره شناسنامه: 738
محل صدور: ملاير
تاريخ تولد: 02/02/1338
تاريخ شهادت: 28/10/65
شغل: معلم
محل شهادت: همدان - ملاير
حادثه منجر به شهادت: اصابت ترکش بمباران هوایی
«این معلم شهید تا مقطع فوق دیپلم تحصیل نمود و در سال 58 به استخدام آموزش و پرورش درآمد. در 20 سالگی ازدواج کرد و صاحب دو فرزند شد. سرانجام بر اثر اصابت ترکش بمبهای رژیم بعث عراق به همراه مادر ، خواهر و دو فرزندش به دیدار معبود شتافت.»
خاطره : خانهي آقاي تورث بمباران شده...
در شب 28 دي ماه 1365 خواهرم مريم همراه با دو فرزندش از تهران آمدند. خواهر ديگرم شهلا با دو فرزند و برادرم عباس و پدر و مادرم و من در كانون گرم خانواده بوديم. فردای آن روز چون در يكي از روستاهاي همدان خدمت ميكردم به سر كار خود رفتم. شهلا هم به سر كار خود در روستاي بيفش رفت. وقتي از روستا برگشتم ساعت حدود 4 بعد از ظهر بود. وقتي وارد خانه شدم بچهها به استقبالم آمدند. شهلا هم دقایقی پس از من به خانه بازگشت.
بابا حدود ساعت 4:50 به خانهي عمهام كه او هم در بمباران دوم شهيد شد رفت. تقريباً ساعت 5 بود كه براي آوردن چاي به آشپزخانه رفتم. ساعت 5:7 دقيقهي بعد از ظهر، خانه مسكونيمان بمباران شد. وقتي به هوش آمدم ديدم در زير خاك هستم. جلوي چشمانم مملو از خاك بود. احساس كردم خواب ميبينم. بعد از مدتي صداي همهمه را شنيدم كه ميگفتند: «خانهي آقاي تورث بمباران شده». كمك خواستم، عباس برادر كوچكم پنج دقيقه قبل از بمباران از خانه بيرون رفته و برادر بزرگم فريبرز در تهران بود. بعد از چند ساعت مرا از زير آوار بيرون آوردند. همهي کسانی كه در خانه بودند شهيد شدند.
پس از چند ساعت مرا به بيمارستان همدان منتقل کردند و از آنجا به بيمارستان فيروزگر تهران. بر سر بابا و برادرهايم چه آمده بود خدا ميدانست!
بعد از 45 روز بستري در بيمارستان فيروزگر و دربه دري و بيخانماني و نداشتن منزل مسكوني، به روستاي سامن رفتيم. در ضمن بعد از گذشت دو روز از بمباران، جنازه افراد خانوادهام را از زیر آوار بيرون آوردند و آنها را به خاك سپردند. در تاریخ دوم بهمن كه قرار بود مجلس يادبودي بگيرند، مجدد منزل مادربزرگم در سه راه اميركبير بمباران شد و عمهام شهيد و پدر و برادر بزرگم زخمي شدند. پس از آنكه مدتي بيخانمان بوديم، پدرم در روستاي سامن خانهاي اجاره کرد و وسايل اوليهی زندگي را فراهم آورد. حدود يك سال و نيم در سامن زندگي كرديم و بعد از تحمل سختيها و فقدان مادر و خواهرهايم به ملاير بازگشتيم. من نیز 30 درصد جانباز شدم و تعداد بيشماري تركش در قسمت چپ دست و صورتم وجود دارد.
راوی: شكوفه تورث
دیدگاه ها