شهيد مژگان فقيرپور

پ 1395/09/04 - 11:28

نام: مژگان

نام خانوادگي: فقيرپور

نام پدر: ولي

شماره شناسنامه: 285

محل صدور: 13خرم اباد

تاريخ تولد: 11/02/1363

تاريخ شهادت: 04/09/65

محل شهادت: لرستان - خرم آباد

حادثه منجر به شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحميلي

 

 

خاطرات شهید مژگان فقیرپور به نقل از خواهر شهید
 

در سالهای جنگ تحمیلی ما شاهد از دست دادن خیلی از عزیزانمان بودیم از جوانان دل پاکی که جان خود را در گرو سرزمین و انقلاب اسلامی گذاشته بودند و همچنین زنان از بچه هایی که بی رحمانه مورد اصابت بمبارانهای دشمن بعثی قرار گرفته و زیر آوار می ماندند و جان خود را بر اثر خفگی یا سوختگی از دست می دادند آنها به بچه های کوچک هم رحم نمی کردند و می خواستند به این گونه اسلام را از ریشه بخشکانند ولی به خواست خداوند و جانفشانی بسیاری از جوانان که داوطلبانه عازم جبهه های حق علیه باطل شده آنها نتوانستند به هدف شوم خود برسند و نقشه های دشمن را نقش برآب کردند.همین حالا که ما داریم در راحتی و خوشی زندگی می کنیم آرامشمان را مدیون خون شهدا می باشیم بنابراین باید حافظ خون آنها باشیم و قدرشناس آنها باشیم و نگذاریم خون آنها پایمال شود.آنهایی که آسایش را برای خود نخواستند و جانشان را برای راحتی دیگران و حفظ وطنشان از دست دادند دشمن بعثی عراق با ریختن بمب بر سر مردم هر لحظه آنها را دچار استرس و دلشوره گی می کرد.او به بچه ها کوچک هم رحم نکرد از جمله این کودکان بیگناه و معصوم شهیده مژگان فقیرپور فرزند ولی می باشد.پدر ایشان در نیروی تهران خدمت می کرد.با شروع شدن جنگ تحمیلی آنها به خاطر شغل پدرشان به دزفول منتقل شدند.دزفول در آن روزها هیچگونه آرامشی نداشت و هر لحظه مورد تیررس دشمن بود و از هر طرف بمباران می شد.خانواده مژگان به خاطر اینکه پشت جبهه خالی نماند همانجا ماندند و می گفتند خون ما که از خون جوانان که هر روز صدها نفر از آنها به شهادت می رسد که رنگین تر نیست.
مژگان با اینکه کودکی 2 ساله بود ولی خیلی باهوش بود اگر مادرش یک کاری را انجام می داد و چیزی از زمین برمی داشت او نیز آن کار را تکرار می کرد.او خیلی بچه دوست داشتنی بود.مژگان چهارمین فرزند و آخرین فرزند خانواده بود و دارای سه خواهر دیگر به نام پرستو،پریسا و ماندانا بود.
مژگان برای تمام اهل خانواده عزیز بود و چون تازه زبان باز کرده و کلمات را ادا می کرد خیلی شیرین تر شده بود.او توانسته بود در دل تک تک اعضا خانواده جا کند و همگی به او علاقه خاصی داشتند آنها روزهای خیلی خوبی با هم داشتند.مادرش زن فداکار و مهربانی بود که بچه های خود را طوری تربیت می کرد که هر کسی آنها را می دید دوست می داشت دیگر آنها را ترک نکند.مژگان بیشتر با مادرش بود وقتی که دو خواهر بزرگترش به مدرسه می رفتند و پدرشان سر کار بود ماندانا و مژگان و مادرشان با هم در خانه بودند.آنها روزهای خوبی با هم سپری می کردند ولی متاسفانه منزل آنها که از منازل مسکونی نیروی هوایی بود مورد بمباران دشمن قرار گرفت.در تاریخ 65/9/4 خانه آنها بمباران شد و مژگان و مادرش که در خانه بودند زیر آوار ماندند و بر اثر خفگی جان خود را از دست دادند.پریسا نیز که داخل کوچه بود و منتظر پرستو بود که با هم به مدرسه بروند از ناحیه سر ترکش خورده بود و ایشان نیز بعد از گذشت سه روز جسدش را در سردخانه پیدا می کنند و به این ترتیب در آن روز مژگان و مادرش و خواهرش به فیض  شهادت نائل می آیند.مژگان کودک 2 ساله ای بود که به آسمان پرواز کرد و فرشته ای از فرشتگان بهشت شد.
روحش شاد و یادش گرامی

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.