شهید مريم حق ندری

ی 1391/02/17 - 08:53

نام:مریم

نام خانوادگی:حق ندری

نام پدر:حسین علی

تاریخ تولد:1355/3/3

محل تولد:کوهدشت

تاریخ شهادت:1365/11/11

محل شهادت:لرستان.کوهدشت

نحوه شهادت:حوادث مربوط به جنگ تحمیلی

کاروان راهیان نور به مناطق  جنگی رسیده بود.جمعیت در حال حرکت به سوی یادمان شهدا بود دختر باترس بر روی زمین قدم بر می گذاشت.از دوستانش عقب مانده بود.

دستهایش می لرزید.راهنما متوجه حال پریشان دختر شده بود.آرام خود را به او رساند وبا لحنی دلجویانه پرسید:دخترم!حالت خوب نیست؟می خواهی کمکت کنم؟

دختر که از فرط وحشت،اشک از گونه هایش جاری بود،گفت:آقا!من شنیدم این زمینها پراز مین است.من نمی خواهم بمیرم.هر قدمی که بر می دارم می ترسم پایم روی مینی گذاشته شود.

مرد با لبخندی مهربان جواب داد:نه دخترم!این زمینها سالهاست که پاکسازی شده خیالت راحت باشد.مناطق پاکسازی نشده را حصار کشیده ایم وهیچ کس جز ماموران پاکسازی اجازه ورود به آنجا را ندارد.این زمین درست مثل زمین خانه تان پاک است،اصلا نگران نباش!

دختر ایستاد.به چشمان مرد خیره شد.

مرد یکی از چشمهایش را در جنگ از دست داده بود.دست راستش هم قطع شده بود.

دختر سکوتی کرد وسپس ادامه داد:من مادر وپدرم راخیلی دوست دارم.اصلا نمی توانم به مرگ فکر کنم.من نمی خواهم بمیرم.هر وقت به مرگ فکر می کنم،همه غمها ی دنیا روی دلم می نشیند و نفسم بند می آید.

مرد جواب داد:اما اگر زیبایی مرگ و خصوصا شهادت را بدانی،مشتاق آن خواهی شد.مثل دختری که درست هم سن وسال توبود.شاید نامش را شنیده باشی.شهید مریم حق ندری.

دختر سری تکان داد وگفت:نه!من او را نمی شناسم.

مرد گفت:او هم اهل لرستان بود.همشهری تو.مریم تحصیلات ابتدایی را در دبستان شهید آخوند زاده کوهدشت شروع کرد.سال سوم ابتدایی بود که در روز جمعه دبستان توسط هواپیماهای رژیم عراق بمباران شد و مدرسه اش به دبستان فاطمیه انتقال یافت.

او دوران راهنمایی را در مدرسه زینب (س)شروع کرد.

مریم دختری مهربان و خوشروبود وبا اطرافیان با مطالفت برخورد می کرد.در انجام فرایض دینی وبر پاداشتن نماز پیشقدم بود وهمیشه به حال شهداغبطه می خورد.اوسعی در جلب رضایت پدروبه خصوص مادر داشت.روزی که هواپیماهای عراقیرحمله کردند،او در کنار خانواده در خانه بود.همه خانواده باشنیدن صدای آژیر از جاپریدند و سعی کردند به سمتی فرار کنند و خود را به پناهگاه برسانند.

مریم روبه خانواده با معرفتی که گواه واقع بینی واتصال اوبه چشمه ی معنا بود،گفت:چرااین همه قصد دارید خود رانجات دهید.هرکسی آخر باید بمیرد.پس چه بهتر که در راه خدا بمیرد ولذت شهادت را بچشد.

هنوز ده دقیقه از جملات او نگذشته بود که بر اثر اصابت بمب به شهادت رسید.

مریم همیشه از زینب(س)می گفت.در زمان جنگ می گفت کاش پرستاری بودم تاچون حضرت زینب(س)خدمت می کردم.کاش پرستاری بودم تاخاک قدوم مبارک اباعبدالله(ع)راسرمه چشمانم می کردم.

دوسه سال بعد از شهادت مریم،روزی مادربه سراغ کتابهای درسی او رفت.به عنوان یادگاری از دخترش بویید واشک ریخت.گرد وخاک روی کتابها رابا دستمال پاک کرد و کتاب راکه از خاک وغبار روزگار رنگ خود را از دست داده بود،روی چشمانش می نهاد و اشک می ریخت.

پدر در خانه نبود.چون اگر بود،مادربه سراغ کتابها نمی رفت.زیرا پدربه خاطر شرایط روحی مادر،اجازه مرورخاطرات مریم رابه او نمی داد.

مادر آنقدر گریه کرد تا بیهوش شد.او رابه بیمارستان رساندند وبا یافتن سلامت جسمانی بعداز ساعتی به منزل برگشت.

قرارشد این قضیه برای کسی بازگو نشود.شب شد و همه در کنار هم شب رابه صبح رساندند.

صبح فردا پدر گفت:دیشب مریم رادر خواب دیدم.دریک دبستان در حال قدم زدن بود.گفتم:مریم!دخترم!خوبی؟

گفت:حالم خیلی خوب است.مخصوصا دیروز که دیدم مادرم کتابهایم راجلد گرفت و کاغذ کادوی بسیار زیبا بر روی دفترهایم جلد کرد وبرگ گل بر وسط برگهای کتاب و دفترهایم ریخت.کتابهایم خیلی مرتب شدند…

پدر این خواب را تعریف می کرد واعضای خانواده به آیه قرآن می اندیشیدند که:

ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون.

دختر به گنبد یادمان خیره شد وآهسته روبه مرد گفت:چه خوب شدبا شما حرف زدم.حالا احساس می کنم باید بیشتر از قبل به زیبایی های شهادت فکر کنم.راستی آیاشهادت نصیب ماهم خواهد شد؟

ارمغان خون:نگرش انسان به مسائل زندگی،مسیر حرکت او را تعیین می کند و در اعمال و رفتارش تاثیر مستقیم دارد.

دیدن هر چیزی در جایگاه واقعی خودش.بدون هرگونه افراط وتفریط هنری است که تنها واقع بینان از آن بر خوردارند.

دنیاظرفی مادی ومحدوداست.زیرا در نظام هستی،اصالت در جاودانگی وجهانی برترتعریف شده است.برای همین بسیاری از واقعیتها برمارخ می نماید که از آن دوری می جوییم.یکی از واقعیتهای تلخ دنیا مسئله فنای مادی ومرگ است.از آنجا که انسان نسبت به آنچه جهل دارد،گریزان است؛بسیاری از افراد از حقیقت مرگ فرار می کنند وهر کجا نامی از مرگ به میان می آید،حالتی از ترس وناخوشی در وجود خود می یابند.

تنها کسانی که باتکیه بر عبودیت وتقرب به ذات حق،واقعیت فنارا پذیرفته وبه عمق فلسفه مرگ پی برده اند،در برابرآن قدرت پذیرشی زیباو اعجاب انگیز از خود نشان می دهند.شهدا مصداق بارز این واقع بینان بزرگ هستندکه با آغوش باز به استقبال مرگ شتافتند.

 

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.