صديقه بيات؛ شيرزنی از جنوب شهر

د 1395/06/29 - 22:38
صديقه بيات؛ شيرزنی از جنوب شهر

 

خلاصه:از اهالي جنوب شهر است، چند سالي بيش تحصيل نكرده است، بخاطر امرار معاش، از دوازده سالگي درس را رها كرده و مجبور به كار، در يك كارخانه مي شود، همين بوده كه در آن سالهاي، طلوع آفتاب را از پشت پنجره هاي اتوبوس مسير تهران- كرج تماشا نموده است. اما با همه خردسالي اش، معرفتي داشته است غير قابل وصف كه هنوز هم دارد، هميشه مونس تنهايي هايش، قرآن و نهج البلاغه بوده است و نيز مفاتيح و رساله. شايد همين سبب هويت وبيراهه نرفتنش در زندگي بوده. جنگ تحميلي كه آغاز مي شود او به كردستان مي شتابد.

از اهالي جنوب شهر است، چند سالي بيش تحصيل نكرده است، بخاطر امرار معاش، از دوازده سالگي درس را رها كرده و مجبور به كار، در يك كارخانه مي شود، همين بوده كه در آن سالهاي، طلوع آفتاب را از پشت پنجره هاي اتوبوس مسير تهران- كرج تماشا نموده است. اما با همه خردسالي اش، معرفتي داشته است غير قابل وصف كه هنوز هم دارد، هميشه مونس تنهايي هايش، قرآن و نهج البلاغه بوده است و نيز مفاتيح و رساله. شايد همين سبب هويت وبيراهه نرفتنش در زندگي بوده. جنگ تحميلي كه آغاز مي شود او به كردستان مي شتابد. هشت سال امدادگر جبهه هاي غرب مي شود. سينه اش انباشته از خاطرات تلخ و شيرين هشت سال دفاع مقدس است. شهيد نصراللهي فرمانده سپاه بانه او را خوب مي شناسد، بارها پاي نقل خاطراتش نشسته ام. از هجوم بعثي ها و از ددمنشي كومله برايم گفته است و نيز از پستي و جنايت گروهكهاي ضد انقلاب و منافقين... حتي از روي برايم گفته است كه نفوذي هاي گروهكها، وسايل اتاق عمل بيمارستان را به سرقت مي برند، تا به رزمندگان مجروح، امداد نرسد و آنها به شهادت برسند. هنوز يادگاري هايي از آن دوران در آلبوم عكسهايش در ويترين شيشه اي اتاقش دارد. اكنون سالهاست كه دوران جنگ تحميلي به پايان رسيده اما من بعضاً او را مي بينم. در همان خانه محقر و قديمي، در گمنامي و تنهايي، همراه با غربت زمانه زندگي مي كند. شايد چهل بهار بيشتر نديده باشد. اما سخت پير زمانه شده است. در منزلش هر ماه، روضه دارد. دو روز هفته براي كودكان كلاس روخواني قرآن گذاشته است. در شبهاي چهارشنبه مي تواني او را در جمكران پيدا نمايي، هنوز سينه اش مي سوزد. گاهي سرفه هايش با خلط خون آلود توام مي شود. استخوانهايش درد مي كند اما مي دانم كه هيچكدام از اينها رنجش نمي دهد. وضعيت فعلي زمانه بيشتر آزارش مي دهد. دردهايش همرنگ رنجهاي ديگران شبيه اوست. اما هنوز اميدوار است. نيت اعتكافهايش را سلامتي و تعجيل در ظهور آقا امام زمان (عج) قرار مي دهد، او هنوز در انتظار است و در صف منتظران و ...آنقدر تلاش كرده كه اكنون از كار افتاده، اما با همان حقوق ازكار افتادگي، براي شهيد «جان بزرگي» مجلس ترحيم مي گذارد. محرم امسال چهل روز زيارت عاشورا براي سلامتي و ظهور آقا امام زمان (عج) گذاشت و بعد راضي نشد و چهلم بعدي را آغاز كرد. خب، شايد همين است كه آقا نيز در روياش به احوالپرسي اش مي آيد. او چندان معروف و بنام نيست. اما محفل قرب، او را خوب مي شناسد. او يادگار هشت سال جنگ تحميلي است و ماندگار دوران دفاع مقدس. شايد تو، نام او را تا به حال نشنيده باشي اما يقين دارم روزي كه آقايمان بيايد، حتي او را خواهد شناخت. «صديقه بيات» را مي گويم، شايد آن روزها خيلي ها خواهر بيات را خواهند شناخت و به نام صدايش خواهند نمود...

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.