اصلاح نگرش مردم نسبت به جانبازان زن

پ 1395/07/01 - 21:22
اصلاح نگرش مردم نسبت به جانبازان زن

جهت ايجاد هرگونه اصلاح در نگرشهاي اجتماع در اين زمينه بايد موضوع را در مقوله كلي كم تواني مورد بررسي قرار داد و چنانچه تغييري مدنظر است بايد به طور ريشه اي در اين مقوله دنبال كرد. تنها كم توانايي فيزيكي دچار عارضه كم تواني نيستند كه آنها را به وضعيت و حالت استيگما (Stigma- داغ زده گي و يا وصله ناجور بودن) سوق مي دهد بلكه كم تواني تجربه اي است كه هر كسي در مقطعي و يا مقاطعي از زندگي خود ممكن است آن را داشته باشد.

جهت ايجاد هرگونه اصلاح در نگرشهاي اجتماع در اين زمينه بايد موضوع را در مقوله كلي كم تواني مورد بررسي قرار داد و چنانچه تغييري مدنظر است بايد به طور ريشه اي در اين مقوله دنبال كرد. تنها كم توانايي فيزيكي دچار عارضه كم تواني نيستند كه آنها را به وضعيت و حالت استيگما (Stigma- داغ زده گي و يا وصله ناجور بودن) سوق مي دهد بلكه كم تواني تجربه اي است كه هر كسي در مقطعي و يا مقاطعي از زندگي خود ممكن است آن را داشته باشد. افراد كم توان معمولاً خود را به صورت يك وصله ناجور مي بيند و همين امر باعث مشكلات مهمي در سازگاري هاي رواني و اجتماعي آنان مي گردد بخصوص زماني كه اين افراد در سنين بالاتر با ديدهاي مردم بيشتر آشنا مي شوند. البته تأثير آسيب شناختي آن محدود به اين گونه افراد نمي گردد بلكه اين وضعيت آثار سوئي را بر روي خانواده هاي كم توان فيزيكي مي گذارد: اين خانواده ها فرزندان خود را به صورت افرادي خارج از نرم و يا حتي وصله ناجور مي بينند (به خاطر نگرش منفي مردم و جامعه) و همواره سعي در پنهان كردن آنان از ديد مردم و يا كمتر ظاهر شدن خود و اين افراد در انظار عمومي مي نمايند. اما از طرف جامعه ما نيز به خاطر پايين بودن شناخت در رابطه با كم تواني و داشتن نگرش منفي نسبت به اين پديده نبايد مورد سرزنش قرار گيرد. در اين صورت با اين مشكل چگوه بايد برخورد كرد؟ آنچه بايد در اين مقوله با دقت مورد بررسي قرار گيرد تعريفي است كه در جوامع نسبت به كم تواني (Disability) وجود دارد. بسياري از مردم در كشورها تعريف و شناخت درستي از كم تواني را دارا نيستند. آنان چنين افرادي را كم توان و يا ناتوان نسبت به خود مي سنجند. در حقيقت خود را توانا ديده و اين افراد را كاملاً مستثني از جامعه و كم توان ملاحظه مي كنند. در حالي كه واقعيت امر اين است كه كم تواني و ناتواني امري كاملاً نسبي است. هر كس در برهه اي از زمان و يا تمام طول زندگي خودش احساس كم تواني و ناتواني را دارا است. يك فرد تحصيل كرده در مقابل يك نابغه احساس كم تواني ذهني و ياهوشي را مي كند. تمام انسانها در مقابل پيامبران و مردان الهي احساس كم تواني مي كنند مقداري به كلمه معجزه توجه شود. معجزه يعني آنچه پيامبر و ولي خدا در مقابل مردم انجام مي دهد بطوريكه تمام آنان كه شاهد و ناظر آن هستند در حالت عجز و ناتواني قرار مي گيرند. پس همه ما در مقابل پيامبران و مردان خدا نوعي كم تواني را احساس مي كنيم هر كسي در مقابل يك فرد بالاتر و برتر از خود احساس كم تواني را داراست. ما در مقابل يك ورزشكار ماهر احساس كم تواني فيزيكي داريم. اصلاً رقابت هاي اجتماعي كه به عنوان يك شالوده پويائي جامعه مد نظر است بر اساس احساس كم تواني و يا ناتواني انسانها در عرصه رقابت شكل مي گيرد. اگر كسي نسبت به فرد بالاتر از خود احساس كم تواني نكند در خود انگيزه رقابت با او را احساس نخواهد كرد. اگر همه خود را به طور يكسان توانمند ببينند رقابتي وجود نخواهد داشت زيرا كه رقابت مستلزم تحرك است و حركت در رابطه با هدفي مطرح مي شود كه ما احساس مي كنيم به آن نرسيده ايم. گذاشتن مرز مطلق بين افراد كم توان و افراد توانمند در عرصه اجتماعي امري كاملاً غير منطقي و موهوم است و باعث ايجاد مشكلاتي براي زندگي اجتماعي افرادي مي شود كه در جامعه موصوف به كم تواني جسمي شده اند. امروزه روانشناسان سعي در ترعيعف كم تواني به صورت امري كاملاً نسبي دارند (پروفسوريول Yule1980) به گونه اي كه همه افراد جامعه به نحوي درگير نوعي كم تواني هستند. چنين تعريفي باعث مي گردد كه افراد كم توان خود را كاملاً مجزا از جامعه نبينند و مرزهاي موهوم در جهت ورود آنها به جامعه رنگ خود را كاملاً از دست بدهد. در پناه چنين تفكري روانشاناسان سعي در ديدن كم تواني به صورت يك رفتار را دارند كه مي توان آن را تغيير داد (پروفسور جانسون 1996) چنانچه كم تواني نوعي رفتار باشد يا با شناسائي عوامل درگير و تأثيرگذار بر آن مي توان آن را شدت بخشيد و يا كاهش داد لذا اميد افراد را جهت اصلاح و مداخله درماني در امر كم تواني افزايش مي دهد و كم توانان را افرادي كاملاً جدا و تنها از جامعه معرفي نمي كند. اين ديدگاه جديد در مقابل ديدگاه خطي است كه سازمان بهداشت جهاني ارائه مي دهد كه كم تواني را نوعي نتيجه مستقيم نقص (Impairment) در ارگانيسم مي داند در حالي كه ديدگاه پروفسور جانسون تأكيد بر وجود عوامل متعدد و تأثيرگذار (تشديد كننده و يا كاهش دهنده) بين نقص و كم تواني دارد اين عوامل در بسياري موارد در اختيار فرد كم توان و معلول مي باشد. در اين مدل سعي در تأليف عوامل پزشكي و روانشناختي مي شود. يك فرد كم توان فيزيكي تنها قرباني نقص فيزيكي خودش نيست بسياري از عوامل قابل تغيير وجود دارد كه خارج از شعاع نقص فيزيكي در مقوله كم تواني تأثير مي گذارند. چنانچه اين عوامل به خوبي شناسائي شوند مي توان به عنوان يك رفتار اصلاحات فراواني را انجام داد. در اينجا سؤالي كه مطرح مي شود اين است كه چگونه مي توان آحاد جامعه را به چنين نگرشي در رابطه با كم تواني جسمي رساند و بار منفي نگرش آنان را كاهش داد. به گونه اي كه مردم نسبتاً عادي تر با اين افراد برخورد كنند: كمتر رفتار تحقير گونه داشته باشند، كمتر اين گونه افراد و يا خانواده هايشان را مسخره كرد و با نگاه تحقيرآميز بنگرند كمتر زنان جانباز با رفتارهاي آزاردهنده مواجه شوند در اين زمينه مي توان راهكارهاي زير را ارائه كرد: 1- قبل از هر اقدامي بايد حركتي از طرف آموزش و پرورش در سطح جامعه صورت گيرد به گونه اي كه كودكان در سنين ابتدايي و راهنمايي چند درس از دروس مربوط به فارسي و تعليمات اجتماعي خود را در رابطه با تعريف كم تواني جسمي با ديدگاه نسبي مطرح شده فراگيرد و كودكان متوجه نسبيت امر كم تواني گردند در اين دروس بايد به كودكان تمريناتي عيني و ساده شامل نوعي تفحص و بررسي در حال يك كم توان جسمي و يك جانباز داده و از آنها خواسته شود كه توانايي هايي را در يك فرد كم توان شناسايي نمايند و از طرف ديگر به كم توانايي هاي خود در مقابل كودكان آگاهي حاصل كنند. نتيجتاً متوجه وجود كم تواني را شناسايي نمايند و از طرف ديگر به كم توانايي هاي خود در مقابل كودكان آگاهي حاصل كنند. نتيجتاً متوجه وجود كم تواني در همه افراد گردند. 2- صدا و سيما و رسانه هاي گروهي بايد تبليغات مناسبي در جهت جا انداختن چنين تعريفي از كم تواني در جامعه داشته باشند تا هر چه بيشتر آحاد جامعه متوجه نسبي بودن امر كم تواني ذهني و جسمي گردند. از طريق برنامه هايي در صدا و سيما بايد موضوع رفتار بودن كم تواني به طور واضح در ذهن مردم جا بيفتد. اگر ما موفق شويم كه ديدگاه جديد (پروفسور جانسون) در يك رفتار ببينند و نه چيز ديگر گامي مهم در جهت اصلاح نگرش اجتماع برداشت ايم. 3- رهبران مذهبي و روحانيون محترم نقش مهمي در اين رابطه دارند كه مي توانند نگرش مردم را نسبت به كم تواني تغيير داده و بهبود بخشند. تحقيقات در كشورهاي ديگر نشان مي دهد كه رهبران و بزرگان جامعه مي توانند نگرش مردم را نسبت به اين امر بهبود بخشند. (Westbrooketal 1993). 4- توسط برنامه هاي درماني بايد زنان جانباز را نسبت به تعريف كم تواني آشنا نمود تا آن در مقابل رفتارهاي آزاردهنده ناشي از جهالت بعضي از افراد جامعه بتوانند با جرأت فراوان واكنش نشان دهند. به نظر مي رسد كه داشتن جلسات درماني در سطح گروه در جهت افزايش رفتار جرأت آميز زنان جانباز در مقابل رفتارهاي آزاردهنده بسيار ضروري مي باشد. به طوري كه زنان جانباز با آموزش جرأت آموزي (Assertive Training) قادر به برخورد همراه با اعتماد به نفس در موقعيت هاي آزاردهنده باشند. چنين برخوردهايي از موضع اعتماد به نفس بالا به نوبه خود در اصلاح نگرش مردم نقش به سزايي دارد. 5- تحقيقات نشان مي دهد كه يك فردي كه داراي كم تواني فيزيكي است در رابطه با تعامل با ديگران چهار مرحله را مي گذراند (kleck and strenta, 1980). 1- انتظار اينكه چگونه فرد عادي (غير معمول) رفتار خواهد داشت. 2- اين امر ممكن است منتهي به تغيير در رفتار فردي شود كه كم توان است. 3- اين تغيير رفتار از طرف فرد كم توان واكنش و رفتار فرد عادي را اصلاح خواهد كرد. 4- هر نوع تغيير در رفتار فرد عادي به عنوان تأييد انتظارات فرد كم توان تلقي مي شود و فرد كم توان چنين ملاحظه مي نمايد كه انتظار وي به درست بوده است. در اين فرايند چنانچه فرد كم توان داراي اعتماد به نفس بالا و مهارتهاي لازم درجهت ابراز خواسته هاي خود و رفتاري جرأت آميز باشد چنين مراحلي نه تنها آسيب زا نيست بلكه باعث تغيير نگرش مردم و اطرافيان به طور مثبت نسبت به فرد كم توان خواهد شد اين مراحل تأكيد بر جرأت آموزي كه باعث تقويت اعتماد به نفس يك فرد جانباز مي شود را دارد. 6- با دادن آموزش هاي لامز براي زنان جانباز كه داراي استعدادهاي بيشتري هستند و گماردن آنان در شغل هاي مهم جامعه و داشتن تبليغات لازم در اين زمينه مي توان گام مهمي در جهبت اصلاح نگرش مردم نسبت به اين قشر وفادار به كشور و انقلاب برداشت. در اين مورد انتصاب يك كم توان فيزيكي در انگلستان به عنوان وزير آموزش و پرورش از طرف حزل كارگر انگلستان نمونه بسيار جالبي است كه توانسته نگرش مردم را نسبت به كم تواني و معلوليت تغيير زيادي دهد. 7- تحقيقات (Mc Conkey 1994) نشان مي دهد كه تعامل گرم و خوشايند بين افراد كم توان و مردم عادي مي تواند تغييرات مثبتي در نگرش مردم ايجاد كند. تحقيقات تأكيد دارد كه كيفيت تعامل ها بسيار مهم تر از كميت و تعداد تعامل هاست و چنانچه داراي شرايط و ويژگيهاي ذيل باشند بسيار موفق تر خواهند بود. 1- اگر مردم در محل هاي عادي افراد كم توان را ديدار كنند به جاي آنكه در محل خاص و يا مراكز چنين ملاقات ها و تعاملهايي انجام پذيرد. 2- مردم در فعاليتهاي عملي با افراد كم توان مشاركت داشته باشند و هر دو گروه كم توانان و مردم عادي به طور عملي در فعاليتها سهيم باشند به جاي آنكه مكالمه تنها بين آنها وجود داشته باشد در اين زمينه پيشنهاد تشكيل كلوپهايي مي شود كه زنان جانباز در كنار زنان غير جانباز از عامه مردم درگير انجام فعاليتهايي شوند. 3- در مراحل اوليه تماس بايد تعامل هاي مردم با افراد معلول با درجه معلوليت پائين باشد و سپس اين تماسها را به جانبازان با درجه جانبازي بيشتر تسري داد. 4- حضور يك ميانجي كه اشخاص كم توان را خوب بشناسد مي تواند در معرفي اشخاص جانباز نقش بسزايي داشته باشد. تحقيقات نشان مي دهد كه چنانچه مردم عادي بدون هيچ گونه پيش معرفي بايد شامل آشنايي دادن مردم به علائق و زمينه هاي فعاليتهاي آنان باشد. 5- ترتيب دادن جلسات ملاقات با گروههاي كوچك بسيار مرجع نسبت به گروههاي بزرگتر است زيرا كه افراد در گروههاي كوچكتر احساس راحتي بيشتري دارند. 6- ملاقاتها بايد با توجه به همتا بودن افراد از لحاظ خصوصيات سني- محلي- زباني- جغرافيايي و تحصيلاتي باشد. 7- اطلاعات داده شده به مردم بايد تأكيد بر توانمندي هاي شخصي يكر فرد جانباز داشته باشد به جاي آنكه بر كم تواني هاي وي اشاره كند. براي مثال در معرفي يك جانباز بايد گفت خانم فرهمندي يك بافنده ماهر با درجه جانبازي 70% است. موارد ذيل باعث ايجاد نگرش منفي نسبت به جانبازان خواهد شد. الف- چنانچه افراد جانباز رفتارهاي غير معمول و خشم آلود يا ضد اجتماعي در طول جلسات ملاقات با مردم عادي نشان دهند. ب- ملاقاتها بطور غير منتظره و بدون هيچگونه آمادگي قبلي صورت گيرد. ج- ملاقاتها با گروههاي بزرگ جانبازان و با انواع مختلف كم تواني ها صورت گيرد. به نظر مي رسد با اين راهكارها بتوان زندگي را برعده كثيري از زنان جانباز و خانواده هايشان كه از وضعيت و حالت استيگما (وصله ناجور) به شدت رنج مي برند كمي شيرين تر نمود، شيريني كه ناشي از شكسته شدن مرزهاي موهوم مي باشد. زيرا كه ما انسانها با چنين مرزهاي موهوم بسياري اوقات تلخي هايي براي خود و ديگران ايجاد مي كنيم.

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.