
به سنگرهای بسیار می رفتم برای بچه ها غذا و خوراک و لباس می بردم، تنها می رفتم با یک ماشین کار می کردم، غذا می پختم از سنگر به خانه و از خانه به سنگر می بردم. بعد از آن بود که با چند تن از خواهران، دیگر کارهای پشت جبهه را انجام می دادیم و در انبار ریسندگی در محل ستاد پشتیبانی جنگ به کار تدارکات جبهه ها مشغول شدم مایحتاج جبهه را از مواد خوراکی گرفته تا مهمات و اسلحه را می گرفتیم و به منطقه می رساندیم. در این انبار بیش از 30 خواهر دیگر فعالیت داشتند. کار دیگر ما کمک رسانی و جا به جایی خانواده های جنگ زده ای بود که از سوسنگرد، آبادان، خرمشهر، بستان و هویزه به اهواز آمده بودند. از کسانی که در ستاد می شناختم خواهران رحمانی، حدادپور، براتی، سلیمانی فر، دوستی و شاه حسینی بودمد. با اوج گیری جنگ شبانه روز مجبور بودیم در محل ستاد حضور داشته باشیم. هر ساعت اطراف آن جا را زیر آتش توپ های دشمن بود، صحنه های دردناکی بود دست های قطه شده، سرهای جدا شده.
راوی: عصمت احمدیان مادر شهیدان فرجوانی_ اهواز
دیدگاه ها