
«فاطمه بیرانوند» فرزند شهید «جابر بیرانوند» از شهدای راه امنیت به مناسبت روز دختر دلنوشته ای بدین شرح نوشت:
گاه بغض میکنی و حرفی نمیرسد انگار به پهنای گلویت، چه برسد به اینکه توان بیانش را داشته باشی. دخترانهترین نگاهها را این روزها به سمت قاب عکست روانه کردهام.
من آمدهام در میان خلوتی از جنس پدری و دختری تا به آغوش عکس زیبایت بیفتم و تمام حسرت نبودنت را به خواب فراموشی بسپارم... کاش معنای تمام این دروغ هایی که به دلم میگویم راست بود و تو بودی.
اما امروز وقتی که دیدم تو نیستی تا برایم بخوانی «دختر بابا روزت مبارک»، فهمیدم که تمام عاشقانههایم در خیالم دروغ است و تو واقعا نیستی تا دلم خوش باشد به بودنت.
درست است، این روزها قد کشیدهام و بزرگ شدهام اما بابا تو میدانی هنوز هم همان دخترک کوچکی هستم که تمام وجودش عاشقانه تمنای حضور بابا را میکند.
همان که به محض شنیدن هر حرفی اولین قاضی دادگاه سخنش، بابا نامیده میشود.
همان که یک هفته دست به دامان شهید زندهی شهرم «سید نور خدا موسوی» شده بودم تا شاید معادلات به هم بخورد و تو بمانی برایم، اما خبر نداشتم مقدمات سفرت را چیدهاند و شاید این بهانه ای شده بود تا طعم انتظار را اینگونه بهتر در چهرهی خانوادهای ببینم که خیلی بیشتر از ما دست به دامان شده بودند.
بابا جان، بعد رفتنت، تنها شدهام. هر چند تنهایی هم میزبان خوبی برای خلوتهایم نیست.
دلم تنها تو را تمنا میکند.
ای کاش که بودی تا بیشتر قدردان حضورت باشم...
ای کاش روز دختر سال پیش، بیشتر دلبری میکردم و دختر بابا بودنم را به رخ عالم میکشیدم.
بابای خوبم، جایت خالی است اینجا کنارم.
برایمان دعا کن.
انتهای پیام/
دیدگاه ها