ش 1398/02/28 - 14:30
شاعر: اكرم بهرامچي
رفته چون چشمه كه رفته ست به درياي قشنگ
قايق كوچك ديروز، از اين بركه ي تنگ
رفته چون بال پرستو، به گلوگاه نسيم
قصه ي غربت مردان اساطيري جنگ
رفته اما همه تاول زده پاهاي عبور
بسكه لنگيد، در اين كوچه ي بن بست انار
خون سرخ است چكيده ست، به ژرفاي فشنگ
مانده بر سر در اين كوچه ي بن بست، سرود
و غزل هاي نجيبي كه سروده ست تفنگ
مانده خط هاي موازي كه به فرصت نرسيد
مثل فرياد نفس هاي اهورايي جنگ
و خدا از دل ميدان خيابان جاري ست
مثل يك چشمه ي جوشنده در اين قل قل منگ
و خدا روي پلاكي ست بزرگ است و بزرگ
سر در كوچه ي تاريخ، نوشته ست، درنگ
و خدا خواست، غزل مكث كند، ثانيه را
در همان لحظه كه باريد، مضامين قشنگ
----------------------------------------
منبع: امواج ارغواني، به كوشش سيد ضياءالدين شفيعي
دیدگاه ها