
نام: اقدس
نام خانوادگي: احمدوند
نام پدر: مرتضي
شماره شناسنامه: 730
محل صدور: ملاير
تاريخ تولد: 05/12/1335
تاريخ شهادت: 07/10/57
شغل: كارمند
سن در هنگام شهادت: 22
محل شهادت: تهران (شمال غرب) - منطقه1
حادثه منجر به شهادت: تاپيروزي انقلاب اسلامي
مزارشهید : بهشت زهرا(س) - قطعه 21 ردیف 5 شماره 18
زندگینامه
اقدس در سال 1335 چشم به جهان گشود. روزهای شیرین کودکی را در زادگاهش شهرستان ملایر استان همدان پشت سر گذاشت و آنگاه به تحصیل پرداخت. او پس از اخذ مدرک دیپلم در بیمارستان مشغول کار شد.
پیچ شمیران و اولین شهید زن ارتش
بحبوحه روزهای انقلاب است. هیچکس از سرانجام مبارزات مردم خبر ندارد. قرار است چند روز دیگر امام خمینی (ره) به ایران بیاید. دختران و پسران و زنان و مردان زیادی در تکاپو هستند. روزهای سرد بهمن 57 است و اوضاع کشور ناآرام. اقدس احمدوند هم میخواهد سهمی در این فعالیتها داشته باشد. او اهل ملایر استان همدان است و از خاطرات روزهای کودکی در زادگاهش به نیکی یاد میکند.
دوران دبیرستان را به اتمام رسانده و چند سالی است که در بیمارستان مشغول خدمت شده و جمعی (عضو) اداره بهداشت و درمان نیروی زمینی ارتش است.
بیتوجهی به تهدیدهای رییس بیمارستان
روزهای آتش و خون است. تظاهرات مردمی اوج گرفته و هر روز مجروحان زیادی را به بیمارستان میآورند. اقدس 22 ساله که در بیمارستان مشغول به کار است با دیدن مجروحان بیش از بقیه به عمق فجایع پی میبرد و رییس بیمارستان نیز متوجه انزجار او شده است. بارها او را تهدید میکند، اما این تهدیدها نمیتواند مانعی برای حضور وی در تظاهرات شود.
7 بهمن 57 است. اقدس کارهایش را در بیمارستان به اتمام میرساند. نمیتواند خود را برای رفتن به منزل راضی کند. روح ناآرامش او را به سمت تظاهرکنندگان در پیچ شمیران میکشاند؛ درحالیکه مشغول امدادرسانی به مجروحان است، از ناحیه گردن مورد اصابت تیرهای سربازان پهلوی قرارگرفته و برای همیشه از این دنیای خاکی رخت برمیبندد و نام اولین زن شهید ارتش را برای خود ثبت میکند.
یکی از نزدیکانش درباره او میگوید: مطالعات اقدس قبل از سال 1356 آغاز شده بود. صفات اخلاقی بسیار خوبی داشت و از یاد نیازمندان غافل نمیشد. ارادت زیادی به امامخمینی (ره) داشت و همیشه پیامهایش را پیگیری میکرد. در زمینه کمک به نیازمندان نیز بسیار تلاش میکرد. یک روز وقتی متوجه شد دختری قصد ازدواج دارد و لباس عروسی ندارد، لباس عروسیاش را آماده کرد و آن را به او اهدا نمود. این رفتار او در آن روزها درس بزرگی از ایثار برای همگان بود.
مزار پاک او در بهشت زهرا (س ) قرار دارد.
جانمازدام زلف چوبرخاک می فشاند
برآن غریب ماچه گذشته ای صبا بگو
جان پروراست قصه ارباب معرفت
رمزی برو بپرس حدیثی بیابگو
دیدگاه ها