
شهيد فريده آل سیاحي
نام: فريده
نام خانوادگي: آلسیاحي
نام پدر: عبيد
شماره شناسنامه: 1590
محل صدور: آبادان
تاريخ تولد: 29/07/1342
تاريخ شهادت: 26/12/66
شغل: خانه دار
سن در هنگام شهادت: 24
محل شهادت: بوشهر - بوشهر
حادثه منجر به شهادت: حوادث مربوط به جنگ تحميلي
خاطره از زبان عزت قاسمي زاده- فرزند شهيد شهربانو ميرزايي
در خرداد ماه سال61 فريده آل سياحي كه از همسايگان قديمي مادرآبادان بودند و دختري بسيار مؤمن و محجبه در مجلسي بسيار ساده و بي آلايش به عقد برادرم بهرام قاسمي زاده كه در آن زمان از نيروهاي سپاه وفرمانده اروندكنار بود در آمد وي بانويي با تقوي و اهل قرآن و نماز شب بود قبل ازجشن ازدواج در سپاه بوشهر قرآن تدريس ميكرد. پس از ازدواج بلافاصله با همسرش به آبادان جهت ادامه زندگي رفتند، زيرا معتقد بود كه ميخواهم در كنار همسرم در جبهه هاي نورعليه ظلمت باشم كه اگر اتفاقي برايش افتاد همراهش باشم. در آن زمان در اوج جنگ تحميلي اين بانوي مؤمن روزهاي زيادي را درتنهايي به سر ميبرد در آبادان، زيرا همسرش در خطوط مقدم جبهه بود و هر چند روز، يكبار،دو سه ساعتي به خانه مي آمد. فريده ميگفت همسرم مرا مسلح نموده تا بروم با قرائت قرآن وآيه الكرسي آرام ميگرفتم «الا به ذكراله تطمئن القلوب»
خاطره ديگري كه از ايشان بياد دارم مربوط به دوران شيردهي فرزندش زهره است كه هميشه با وضو به او شير ميداد.يكروز موقع نماز صبح بچهاش بشدت گريه ميكرد گفتم چرا بهش شير نميدي در جوابم گفت چون وضو ندارم شيرم را نميخورد به حرفش خنديدم براي ثابت كردن حرفش وضو گرفت پس از وضو فرزندش براحتي از سينهاش شير خورد و آرام گرفت.
فريده زني بسيار مهربان وباايمان و سازگار بود. در خانه براي زنان همسايه قرآن آموزش ميداد مادرم برايش بچه داري ميكرد تا او بتواند كلاسش را اداره نمايد.
وي در مدت 4 سالي كه با مادرم در يك خانه زندگي ميكرد هر وقت برادر ديگرم حميداز جبهه به مرخصي مي آمد اين زن با خدا هميشه با پوشش كامل در خانه در حضور برادرم ظاهر ميشد.
خاطره اي از زهره كوچولو، هر وقت برادرم حميد زنگ در حياط را جهت ورود به خانه ميفشرد. زهره 4 ساله فورا ميگفت عمو حميد وايستا مامانم خودشو بپوشونه بعد بياتو- بعد از اينكه فريده حجاب كامل و چادرميپوشيد زهره ميگفت عمو حميد حالا بياتو.
نيمه شب عيد مبعث بود كه فريده به همراه دختر و مادربزرگش در اثر بمباران هوايي به شهادت رسيدند.
دیدگاه ها