
بتول در اصفهان به دنیا آمد و در4 سالگی برای یادگیری قرآن وارد مکتب شد. پس از گذراندن دوره های ابتدایی و دبیرستان وارد مرکز تربیت معلم اصفهان شد. بسیاری از دانش آموزان و دانشجویان که از دیدن مسلمان نماها و تحت تأثیر تبلیغات رژیم از گرایش به اسلام دور مانده بودند، به خاطربرخورد اخلاقی و رفتار گرم بتول، در صدد بازگشت به حقایق دین برآمدند. مبارزه ی مکتبی او با رژیم پهلوی، باعث شد تا ساواک، او را تحت کنترل قرار دهد. هر روز برتعداد جلسات سخنرانی اش افزوده می شد. تا جایی که در شبانه روز بیش از 20 ساعت کار می کرد و می گفت: هر قدر انسان بیشتر فعالیت کند، بیشتر احساس می کند که کار نکرده و باید فعالیتش را وسیع تر نماید. ازدواج او با همرزم عقیدتی و سیاسی اش او را وارد دنیای جدیدی از بیداری و مسئولیت پذیری کرد. مراسم عقد او در سحرگاه آغاز شد. زیرا معتقد بود سحر، به خاطر نبودن آلودگی گناه در فضا بهترین زمان است. به خانه همسرش رفت در حالی که علیرغم اصرار مادرش برای بردن جهیزیه کامل، تنها به مقداری لباس و کتاب و اثاثیه جزئی بسنده کرد. حتی مادری دو فرزند مانع او نشد. او سپاه خواهران را در اصفهان تشکیل داد. سال آخر زندگی اش به باختران هجرت کرد و به روشنگری مردم پرداخت. شهید، از شاگردان خاص بانو مجتهده امین به شمار می رفت. او اشتباهات دیگران را مؤدبانه گوشزد می کرد، و هرگز در کارش کمترین اثری از ریا به چشم نمی خورد. با حسرت و آرزوی زیاد به یکی از دوستانش گفته بود: ای کاش اسلام در ایران به معنای واقعی بر پا شود. مدرسه ها همه اسلامی شود و دختران و زنان همه با حجاب اسلامی باشند. او در کمال ساده زیستی زندگی می کرد و از هر آنچه انسان را به خود مشغول می کرد، گریزان بود. وسیله نقلیه ساده ای داشت و لباس ساده ای که اغلب خودش می دوخت، می پوشید.برای خرید کالا از فروشندگان مؤمن و آبرومند خریداری می کرد. نگین عقیق بزرگی که در قاب طلایی جا داشت و مزین به نام مبارک "حجة ابن الحسن عسگری" و نام مقدس چهارده معصوم در اطراف آن بود؛ برگردن آویخته بود. سنجاق سینه ساده که به نام مبارک مهدی (عج) مزین بود، بر یقه لباسش می گذاشت و عده زیادی از شاگردانش به تقلید از معلم خود، همین زینت ساده والهی را به همراه داشتند. این زن مجاهد، طراح پوشش مقنعه در میان زنان اصفهان شد. مقنعه طراحی شده توسط او در زیر چادر، نقش مهمی در حجاب زن داشت. طرح او بلافاصله از سوی دختران جوان استقبال شد. مبارزات او در حوزه های مختلف فرهنگ دینی، به حدی تأثیر گذار بود که منافقین را به وحشت انداخته بود. آنها با تهدیدهایی به وی گوشزد کرده بودند که ترورش خواهند کرد. سرانجام وقتی به همراه خانواده برای انجام مأموریت از باختران عازم اصفهان بود، در یک تصادف تروریستی به همراه همسر و یک فرزندش به شهادت رسید.
دیدگاه ها