
به گزارش سایت زنان شهید، فهیمه در تهران، سال 1339 بهارسبزوزیبا کم کم دامن پرچین وگلش رابرمی چیند وجاده های زمان راپشت سرمی دهد.گلهای یاس ویاسمن وسوسن ونرگس آخرین نفسهای عطرآگین خود را درآغوش فضا پراکنده می کنند که گل سرخی به شکوفه می نشیند ونهالی ازخاک وجود سربرمی آورد وشمیم دل انگیزشادی وسروردرفضای باغ خانه می پیچد وحیات سبز وزیبای فهیمه آغازمی شود.فهیمه چون پیچک سبزی درساقه زمان می پیچد، سبز می شود واوج می گیرد. وقتی که نهال ذهنش شکوفه می دهد قدم دربوستان دانش می نهد.سالهای ابتدایی وراهنمایی رابا کوشش کودکانه خود وبا سربلندی تمام پشت سر می گذارد وگلهای لبخند رضایت را درباغ دل اولیای خانه ومدرسه می کارد.او درمکتب ومدرسه همیشه شاگردی است ممتازومودب.ودرسال 57 در رشته ریاضی وفیزیک با معدلی ممتازاز دبیرستان آزرم فارغ التحصیل می شود. سالهای 1356 تا 1357، زنجان درتب وتاب انقلاب عشق می سوزد.شهر دربستری ازآتش وقیام آرمیده است.مسجد ولیعصر زنجان پایگاه انقلاب درشهر است وفهیمه با حضورسبزش درآنجا گوش جان به زمزه های آگاهی وبیداری سپرده است. شهید عشق درسال57 عازم قم می شود (مکتب توحید) حوزه علمیه خواهران مقدمش را گل می ریزد ولی بازدل او آرام ندارد ومرغ جانش حال وهوای دیگری دارد.فهیمه در6 آذر ماه 59 کوله بارسفر بردوش کشید وهجرتی دیگر را آغاز کرد.اوبهمراه سه تن ازخواهران طلبه ودانشجو کوله بار رسالت را بستند وروبه سوی شهربانه نهادند،باشد که قدمی در راستای آگاهی فرزندان مظلوم آن سرزمین بردارند. فهیمه ازطریق باختران عازم سنندج می شود ودرتاریخ 14آذر آنجا را به قصد سقز وبانه ترک می کند.ستون نظامی درساعت 5/4 بعد ازظهر به دیواندره می رسد وآنجا را بسوی بانه ترک می کند.نیروهای تامین جاده جمع شده اند.فهیمه داخل ماشین نشسته وعکس امام (ره) رادرآغوش گرفته است.ناگهان صدای رگبارگلوله درفضا می پیچد.راننده ازناحیه کتف زخمی می شود ودرحالی که خون ازبدنش جاریست روبه خواهران کرده ومی گوید:سرتان را پایین بیاورید تا دشمن متوجه شما....وهنوز سخنش به پایان نرسیده است که فهیمه به آرامی سرش را برزانوی دوستش می گذارد.ماشین ازتیررس خارج شده.خواهری که فهیمه سرش را روی زانوی او گذاشته بود برای پانسمان دست یکی ازخواهران قصد پیاده شدن می کند که نگاهش به خون سرخ فهیمه می افتد.چشم راست فهیمه چون شقایق سرخی به گل نشسته واو به آرامی وبی صدا برمحمل ملائک بسوی ابدیت بال گشود ورازسجده فرشتگانبرآدم خاکی را فاش نمود ومعراج یک زن را به تصویرکشید. ازنكات برگزيده: ازبي بندوباري بيزاربود.حجاب وحياي بالايي داشت."بدم مي آيد ازدخترهايي كه بين راه معطل مي كنند تا مدرسه پسرانه تعطيل شود وهمديگررا ببينند".روزي كه قراربود فرح،براي بازديد به مدرسه شان برود،توي دفترچه اش نوشته بود:"گفته اند هركس حجابش رابرندارد يادرمراسم شركت نكند،ازانضباطش كم مي شود يا اورا اخراج مي كنند.با اين حال من به هيچ قيمتي دراين مراسم شركت نخواهم كرد.حتي اگرمرا اخراج كنند."
دیدگاه ها