
شهید تاج ماه اورک
نام پدر: سینا
تاریخ تولد:1300
محل تولد: کوهرنگ
تاریخ شهادت :3/7/1365
محل شهادت: اهواز
نحوه شهادت: بمباران
مزار شهید: اهواز
کلامی با تو
«مادر! در نماز وتر برایت این گونه دعا می کنم پروردگارا! مادرم را آن قلب توفندۀ زندگیم را آن یار دوران کودکیم را آن راهنمای دوران نوجوانی و جوانی ام را که به من شیرۀ جانش را داد تا توانستم بزرگ شوم و مرا با دین محمد (صل الله علیه و اله) و خاندانش آشنا کرد تا در راه تو قدم بر دارم را به تو می سپارم و از تو می خواهم که او را بیامرزی و در بهشت برین که خود به عنوان خون بها برایش در نظر گرفتی پناهش دهی. آمین.»
« شهید تاج ماه اورک بعد از فوت همسر با حقوق مستمری که از شرکت نفت می گرفت مخارج زندگی و تحصیل فرزندانش را فراهم می کرد با آنکه بی سواد بود ولی افکار روشنی داشت و برای تربیت فرزندانش زحمت بسیار می کشید. همسرش فرد مذهبی بود به او ملاّ می گفتند علوم دینی را در حد توان ازهمسرشآموخته بود. فرزندش می گوید: «در سن دو سالگی پدرم را از دست دادم و یتیم شدم و تا سن 32 سالگی در سایه مهر مادرم زندگی کردم یادم هست یک روز که تازه کارنامه قبولی کلاس سوم ابتدایی ام را با معدل 20 گرفته بودم با خوشحالی به خانه آمدم و با غرورکارنامه ام را به مادرم نشان دادم. مادرم گفت: «بعد از ظهر می رویم سر مزار پدرت بعد از آنجا به بازار می رویم تا هر چه دوست داری برایت بخرم»آن روز قشنگترین روزه زندگی ام بود. شش برادر و یک خواهر بودیم در اثر تلاش وکوششی که مادرم برای آیندۀ ما داشت هر کدام از ما شش برادر بجایی رسیدیم و هر کدام مسئولیّتی را در اداره ای به عهده گرفتیم. خواهرم نیز یکی از فرزندانش را در زمان جنگ تقدیم اسلام وخاک وطنش کرد. مادرم یک زن ایثارگر بود و همیشه در حد توانش انفاق می کرد او همیشه به فرزندانش می گفت:« وقتی به کسی کمک می کنید. مواظب باشید در آن ریا نباشد. سعی کنید کمکتان مخفیانه و با رضای خدا صورت گیرد.» به نماز اهمیّت زیادی می داد و در ایام محرم و صفر همیشه سیاه برتن داشت او 34 ساله بود که پدرم فوت کرد با مرگ پدرم مسئوولیّت زندگی و تربیت هفت فرزند بر دوشش افتاد ولی او با هر سختی که بود با مشکلات زندگی دست و پنچه نرم کرد و بچّه هایش را بزرگ کرد.»
عروج ملکوتی
«همه دور هم سر میز غذا نشسته بودند که ناگهان وضعیّت قرمز می شود و بلافاصله منزل بمباران می شود. مادرم همین طور که سر میز نشسته و یکی از نوه هایش را در بغل گرفته بود به شهادت می رسد. موقع خاکسپاریشان عراق سه مرتبه با بمباران کردن، شهر را با خاک یکسان کرد طوری که زمین زیر و رو می شد وشهدا از داخل قبر به بیرون پرت می شدند. مجبور بودیم دوباره آنها را دفن کنیم از خاکسپاری که برگشتیم به هیچ عنوان نتواستیم برایشان مراسم بگیریم آن روز (فریدون اورک ، چراغعلی اورک ، لاله ولادن که دو قلو بودند ، ساناز اورک ، هما علیزاده همسر چراغعلی اورک و خود مادرم تاج ماه اورک) در بمباران به شهادت رسیدند ما در طول جنگ مجموعاً در خانواده و فامیلمان 21 شهید تقدیم اسلام کرده ایم.»
رفتند و ما در غریبی ماندیم و شرمنده گشتیم
از حسرت بی نصیبی و ز مرگ آکنده گشتیم
رفتند آنها که پرواز آغاز پیوندشان بود
ما در کویری نشستیم مرغان پرکنده گشتیم
دیدگاه ها