شهید شوکت حق شناس

ش 1397/05/20 - 10:10

شهید شوکت حق شناس

نام پدر: محمد

تاریخ تولد: 1325

محل تولد: برخوار

تاریخ شهادت: 29/1/1367

محل شهادت: خیابان مدرس

نحوه شهادت: موشک باران

مزار شهید: گلزار شهدای اصفهان

 

کلامی باتو

«مادر اگر می دانستی برگ سبزی که از درخت جدا می شود چه حالی دارد. اگر می دانستی درخت کاج هنگام پر کشیدن پرنده ها چه غمگین می شود. آن وقت این قدر راحت نمی گفتی « خداحافظ!» مادر هنوز لحظه ای یاد و خاطرت از برابر دیدگانم دور نمی شود. مخصوصاً شبهایی که با شنیدن صدای اذان، سجاده ات را می گشودی و رو به قبله، عشق نماز می خواندی. ! هیچگاه فراموش نمی کنم شبهایی را که در سکوت و تاریکی غرق نیایش با خدا بودی؟ راستی چه زیبا بود. شب هایی که با تمام خستگی هایت بر بالین خواهرم بی خوابی می کشیدی! آن که تنها یک سال به وجود گرمت خو گرفت و پس از آن، تنها با شنیدن خاطراتت زندگی کرد.»

« شهید شوکت حق شناس در یک خانوادۀ مذهبی در شهرستان برخوار بدنیا آمد. وی فردی مهربان، صبور و مادری دلسوز بود که عاشقانه فرزندانش را دوست می داشت و فرزندانش هم او را دوست می داشتند فرزندش می گوید:« در ماه مبارک رمضان شب قدر همراه مادرم به گلستان شهدا رفتم.آن شب بعد از تمام شدن دعا در حالی که از کنار مزار شهدا می گذشتیم. مادرم آهی کشید و گفت: «خوش به حال این شهدا، من که لیاقت ندارم چنین جایی دفن بشم!»

هیچ وقت فراموش نمی کنم. چهرۀ مهربان مادرم را مادری که در تمام مشکلات زندگی اش با صبر وبرد باری دست پنچه نرم می کرد. در بین ما مریم و زهرا بیشتر به او وابسته بودند تا جایی که لحظه ای از او جدا نمی شدند! انگار به مادرم الهام شده بود در حالی که از پله های اتاق بالا می رفت. مریم و زهرا مثل همیشه پا به پای او بالا می رفتند. مادرم به سمتشان برگشت و گفت: «به شرط این که وقتی در قبر هم خوابیدم، یک نفرتون این طرفم و یکی دیگه اون طرفم بخوابید!»

حالا هر وقت که بر سر مزارشان می روم حرف مادرم برایم تداعی می شود می بینم هر سه نفرشان کنار هم خوابیده اند. مریم سمت راست و زهرا سمت چپ مادرم آرمیده اند»

 

عروج ملکوتی

« شهید شوکت حق شناس بر اثر موشک در خیابان مدرس، همراه دو دوخترش به شهادت رسید.» چند بیت شعر از زبان مهدیه مهاجری، نوۀ شهید شوکت حق شناس است که تقدیم روح بلند مادر بزرگ وخاله های شهیدش می کند.

 

عاشقت خواهم مـاند بی آنکه بدانی

دوستـت خواهم داشت بی آنکه بگویم

در دلم خواهم گفت بی هیچ کلامی

در تو ذوب خواهم شد بی هیچ شعله ای

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.