شهید ربابه رحیم زاده خراسانی
نام پدر: محمد
تاریخ تولد: 1295
محل تولد: اصفهان
تاریخ شهادت:اسفند 1366
محل شهادت: اصفهان خیابان چهار باغ خواجو
نحوه شهادت: بمبارن
مزار شهید: گلزار شهدای اصفهان
کلامی با تو
«مادر آن روز که تو رفتی درهای آسمان به سوی معبودت باز بود و فرشتگان خدا به انتظار نشسته بودند. تا با سبدهایی از گلهای بهشتی به استقبالت بیایند و تو بی خبر از همه چیز، سر صندوقچۀ لباست رفتی و کَفَنَت را وارسی کردی که چیزی کم و کسر نداشته باشد و شبی که قرار بود بر بال فرشتگان نشسته و به سوی جایگاه ابدیت پرواز کنی، بی صبرانه با وضو قرآن را تلاوت می کردی! راستی چه کسی این راز پنهان را به تو الهام کرده بود که اینگونه خود را آماده می کردی؟»
«شهید ربابه رحیم زاده درسال 1295در شهر اصفهان به دنیا آمد. وی اخلاق بسیار نیکویی داشت و به نماز و روزه اهمیّت فراوان می داد. قرآن را تلاوت می کرد و دستوراتش را در زندگی به کار می گرفت. همیشه به فر زندانش سفارش می کرد با هم خوب باشید و به پدر و مادر و بزرگترها احترام بگذارید. خودش هیچگاه با پدرم مشاجره و دعوا نداشت. حاصل ازدواجش سه فرزند بود. همیشه می گفت:« من دوست دارم یا در جوار شهدا و یا درشهرمقدس قم به خاک سپرده شوم.!»
عروج ملکوتی
«ساعت 12 شب بود. آن شب خیلی اضطراب داشت. دخترم فرزانه همیشه پیشش می خوابید. به او گفت:« امشب بروپیش مادرت بمون» قبول نکرد و کنار مادر بزرگش خوابید. مادرم با وضو بود و در حال خواندن قرآن به شهادت رسید. یک روز قبل از شهادتش رفت. سر صندوق لباسش گفتم: «مادر چه کار می کنید؟» گفت: «ننه، آدم باید همیشه برای رفتن آماده باشه. دارم کفنم روآماده می کنم.»گفتم:«مادر این چه حرفیه می زنی انشاءا... صد سال زنده باشی » گفت: «ننه یک وقت مُردم باید کفنم آماده باشه یانه؟ آن شب هم قبل از شهادتش کفنش را وارسی کرد که چیزی کم و کسر تداشته باشد و فردا شب به شهادت رسیدند. ایشان موقع شهادت71 ساله بودند.»
چون قصه عشق جاودانی شده ای
چون طایر قدس آسمانی شده ای
دانی چه لطافتی است گل به بهار
هنگام شهادت آن چنانی شده ای
دیدگاه ها