
نام پدر: کربلائی نصیر
تاریخ تولد: 1328
محل تولد: چادگان
تاریخ شهادت: 26/12/1366
محل شهادت: چادگان
نحوۀ شهادت: بمباران
مزار شهید: چادگان
کلامی با تو
«مادر، چگونه می توان آرام بود در میان تلاطم امواج دریا و چگونه می توان زیست در میان صحرای بی انتهای غربت و تنهایی و چگونه می توان لحظه ای از یاد تو غافل بود در حالی که تو رفتی و با خون پاکت صحرای بی انتهای غربت را به دشت سرخ شقایق مبدل ساختی و من ماندم. تا پاسدار خون شقایق های سرخی همچون نو باشم .»
«شهید نارنج علی اکبری، در سال 1328 در خانوادۀ مذهبی به دنیا آمد. نسب خانوادگی اش به خواجه عبدالله انصاری می رسد. نام او را به اصرار پدر خانواده نارنج گذاشتند. نارنج دختری مهربان و دلسوز بودکه به همراه سه خواهر و یک برادر، کم کم بزرگ شد و در سن نوجوانی ازدواج کرد که حاصل بیست سال زندگی زناشویی اش 4 دختر و 2 پسر بود. در زندگی بسیار زحمت کش بود و از طریق قالی بافی به اقتصاد خانواده کمک می کرد و خصوصیات بارز اخلاقی اش این بودکه بسیار مهربان و خوش برخورد بود. طوری که زبانزد فامیل و اهل محل بود. اگر کاری از دستش بر می آمد. برای کمک به دیگران دریغ نمی کرد. در سالهایی که اصفهان زیر موشک باران دشمن بود او و همسرش میزبان خانوادۀ برادرش بودند که حدود چند ماه در خانۀ آنها به سر می بردند. در کمک رسانی برای جبهه ها بسیار فعّال بود و با بافتن شال و کلاه برای رزمندگان آنها را یاری می کرد و چند ماهی هم به یک خانوادۀ جنگ زدۀ خرمشهری پناه داده بود.»
عروج ملکوتی
«هنگام شهادت هشت ماهه باردار بود که بر اثر اصابت بمب و فرو ریختن سقف خانه زیرآوار ماند و همراه با کودکش جان به جان آفرین تسلیم کرد. شب قبل از شهادت به همسرش گفت: «با توجه به این که دیروز داران مورد حملۀ هوایی قرار گرفته است. من دیشب خواب آشفته ای دیدم فردا صبح به شهرستان داران برو و جویای احوال آشنایان باش.»
صبح جمعه که همسرش عازم شهر داران شد. حدود ساعت9:30 دقیقۀ صبح، خانۀ خودشان مورد حملۀ هوایی دشمن قرار گرفت و بمباران شد و او به همراه چند تن از همسایگان به شهادت رسید.»
در چشم تـو چـشـمـۀ وفـا را دیـدم
مـعــنای صداقت و صفا را دیدم
بر حنجرۀ زخمی ات ای تشنۀ عشق
آیـیــنۀ سـرخ کـربلا را دیـدم
دیدگاه ها