
شهید پروین آقا کوچکی
نام پدر: محمد حسن
تاریخ تولد: 1341
محل تولد: خمینی شهر
تاریخ شهادت: 9/5/1366
محل شهادت: مکه
نحوه شهادت:
مزار شهید: گلزار شهدای خمینی شهر
کلامی با تو
«چگونه می توان آرام بود. در میان تلاطم امواج دریا؟ و چگونه می توان زیست در میان صحرای بی انتهای غربت؟ و چگونه می توان ماند و نرفت. در آن زمان که بها تنها به خون است و بس؟ و تو رفتی و با خونت صحرای بی انتهای غربت را به دشت سرخ شقایق مبدل ساختی و آرامش سحرگاه ساحل را به تلاطم امواج دریا هدیه دادی و امروز من مانده ام با یک دشت شقایق سرخ و یک ساحل آرام و سرشار از امنیت که تو به من هدیه دادی!.
«شهید پروین آقا کوچکی در خانوادۀ مذهبی در خمینی شهر چشم به جهان گشود دوران کودکی را با شور شوق بچگی سپری کرد. تا به مرحله نوجوانی و جوانی رسید. برای کسب علم و دانش اشتیاق خاصی از خود نشان می داد. در همه مراحل زندگی اش فردی بسیار موفق بود. با فامیل و بستگان رفت و آمد می کرد و صلۀ رحم را یک فریضۀ الهی می دانست. دربین فامیل و آشنایان به خوش اخلاقی معروف بود. به عبادت و نماز اول وقت اهمیّت فراوان می داد و در حفظ حجاب بسیارکوشا بود. در فعّالیتّهای سیاسی اجتماعی شرکت می کرد. وی همراه پدر، مادر و دایی اش برای مکه ثبت نام کرد. و سر انجام در سال 366ا برای انجام فرایض حج به مکۀ معظمه مشرف شد.
عروج ملکوتی
« پروین خودش را برای راهپیمائی آماده کرد.» به او گفتم: «نمی خواهد در راهپیمایی شرکت کنی.!گفت: «من باید حتما در تظاهرات شرکت کنم » دوباره اصرار کردم وگفتم: «بمان و همراه مان نیا» نگاهم کردو گفت:« مادرجان وقتی از سفر بر گشتیم اگر کسی راجع به این راهپیمایی از من سؤال کند من چه جوابی به آنها بدهم.» گفتم: «بیا ولی مواظب خوت باش» گفت: «چشم مادر» رفتیم. توی راهپیمایی بودیم. رفت تا تجدید وضو کند در حین رفتن بود که تیربه قلبش خورد و به شهادت رسید. همیشه آرزویش شهادت بود.
افسوس که آن همدم دیـریـنۀ مـا رفت
آن مظهر پاکیزگی و، جود و سخا رفت
او رفت از این جمع و دل جمع شکسته
از محفل ما بی رخ او، نور خدا رفت
دیدگاه ها