
گفت وگوبا فاطمه نيرومندان، نويسنده
وقتى با او تماس گرفتم مثل هميشه خوش رو بود و با مهربانى حرف مى زد. گفتم مى شناسم تان. توى جلسات نقد ديده ام تان. نقدهاى زيباى تان را شنيده ام و تحسين كرده ام. هيچ وقت تصور نمى كردم براى مصاحبه از شما وقت بگيرم. مى دانستم نويسنده هستيد اما نه اينقدر كه معرفى تان كنند.
هر چه تلاش كرد من را به ياد نياورد اما قبول كرد همديگر را ببينيم. قرارمان شد صبح سه شنبه تالار پژوهش بنياد شهيد و امور ايثارگران استان خراسان رضوى.
وارد ساختمان مى شوم و از پله ها بالا مى روم. طبقه سوم، تالار پژوهش. وارد مى شوم. مى بينمش مثل هميشه لبخند بر لب دارد.
مى نشينيم به صحبت كردن و بالاخره حرف هايمان تمام مى شود مى گويم: تموم شد، همه رو جواب داديد.
باورش نمى شود، مى گويد: واقعا.
اين بار هر دويمان مى زنيم زير خنده.
خانم نيرومندان در چه رشته اى تحصيل كرده ايد؟
در ابتدا طراحى مى خواندم اما بعد رشته ادبيات فارسى را انتخاب كردم و ادامه دادم.
از فعاليت هاى تان بگوييد.
در حوزه آزاد و اجتماعى. مى نويسم كه سوژه هايش نشأت گرفته از ذهن خودم است. در حال حاضر نيز دبير سرويس ادب و هنر نشريه حرم مطهر رضوى هستم به صورت جنبى نيز با توجه به اينكه در رشته طراحى سنتى درس خوانده ام در زمينه مينياتور و تهذيب نگارگرى ايرانى كار مى كنم. قبلا آموزشگاه داشتم و بيشتر فعاليت هايم در اين زمينه بود اما بعدها فهميدم با نوشتن مى توانم حرف بزنم و بهتر است در زمينه نويسندگى فعاليت كنم البته از آن فضا دور نشدم چون تصور مى كنم در نوشته هايم تأثير مثبتى دارد به هر حال توانستم راه اصلى ام را پيدا كنم و ادامه دهم.
آيا در جشنواره ها و مسابقات خاصى شركت كرديد؟
بله در همايش "در سايه سار ولايت"، جشنواره "غدير"، جشنواره "جوان" شهرستان بندرعباس، جشنواره "شهر بهشت" شهرستان مشهد و ... .
در اين جشنواره ها افراد برگزيده اى كه اثر يا آثارى ارائه كرده بودند اعلام شد و من نيز جز آن ها بودم در سال 1384 نيز در جشنواره شهر بهشت به عنوان يكى از داوران بودم.
از آثارتان بگوييد.
در ابتدا داستان هاى كوتاهى در مورد دفاع مقدس نوشتم با نام هاى "چشمه"، "دارم ديوانه مى شوم"، "پوتين هاى گل آلود"، "زهر"، "عشق هاى در هم تنيده"، و "جاى خالى يك لبخند". اين داستان ها را بدون سفارش نوشتم با همين آثار شناخته شدم و از من خواستند در اين زمينه برايشان قلم بزنم البته در همين مدت داستان هايى آزاد با موضوعات اجتماعى نيز به رشته تحرير در آوردم. كتابى هم در زمينه دفاع مقدس دارم به عنوان مثال "چزابه، از نگاه فرماندهان خراسان" و فعاليت هايى كه نيروهاى خراسانى در عمليات چزابه داشتند اين كتاب در اصل يك ميزگرد بود كه به صورت مستند گردآورى شد در حال حاضر نيز كتاب هايى در دست چاپ دارم با عناوين "لحظه لحظه تا خدا" كه مربوط به آخرين لحظات حيات مادى شهداست. كتاب ديگرم "از نگاه من" گفتگويى در مورد همسران شهدا و مشكلاتى است كه در زمان حيات همسران شان و بعد از آن داشتند همچنين مصاحبه با همسر شهيد كاظم حديد و فرزندى كه در دوران جنگ تأثيرات شيميايى گرفته و اكنون همسر شهيد از وى پرستارى مى كند.
الان هم تلاش مى كنم مجموعه داستان هاى كوتاه خودم را تكميل و براى چاپ آماده كنم.
دیدگاه ها