شهيد زهرا همتيان

ی 1397/04/24 - 09:42

شهيد زهرا همتيان

نام پدر: حبيب ا...           

تاريخ تولد:15/4/1337                

محل تولد: تهران          

متاهل  و داراي 3 فرزند              

نام همسر : غلامرضا شمس الدين               

  تحصيلات: دیپلم  

تاريخ شهادت: 9/5/1366                           

نحوه شهادت: مكه (راهپیمایی برائت از مشرکین)

گلزار شهیده : گلزار شهدا امامزاده یحیی سمنان       

 

زهرا همتيان در سال 1337 در يكي از محله هاي شهر تهران در يك خانواده مذهبي چشم به جهان گشود. پنج سال اول عمر خود را در تهران بود و بعد از  پنج سالگي همراه خانواده خود به شهر پدري خود در محله سي سر سمنان نقل مكان كردند.دوران ابتدايي خود را در مدرسه حكمت با موفقيت به پايان رساند و دوران متوسطه را در دبيرستان سادات شريعت پناهي در رشته علوم طبيعي گذراند. بعد از پايان دوران متوسطه در سن 17 سالگي درسال 1354 با آقاي غلامرضا شمس الدين كه از همسايگانشان بود ازدواج كرد . شهیده  18ماه اول زندگي مشتركش را در خانه پدر همسرش سپری کرد و زمانيكه اولين فرزندشان حدوداً 4 ماه داشت به خانه شخصي نقل مكان كردند. ثمره اين زندگي مشترك 3 فرزند بود(ا پسر و 2 دختر) كه در زمان شهادت مادر:  محمدرضا11ساله ، سميرا 6 ساله ، سيما 2سال و نيمه بودند .

شهید به نماز و روزه و برنامه هاي ديني خود بسيار مقيد بود . در جلسات قرآن شرکت پرشور داشت و همیشه با وضو به فرزندانش شیر می داد و در زمان کودکی فرزندانش ، تلاش جدی در جهت یادگیری قرآن به آنها داشت. در زمان رژيم پهلوي بصورت فعال در تظاهرات شركت مي كرد. و روزي كه مجسمه شاه را در ميدان امام شهر سمنان پايين كشيدند حضور داشتند.

به نقل از غلامرضا شمس الدين  (همسر شهيد):

قبل از اينكه به همراه همسرم به سفر حج مشرف شويم در خواب ديدم كه در ايوان منزل به اتفاق خانواده خوابيده ام. در عالم خواب ديدم زلزله شديدي رخ داد، بطوريكه همه چيز در حال دگرگوني  بود و من سعي مي كردم بچه ها را پناه دهم تا اتفاقي براي آنها نيفتد و چند لحظه بعد زمين آرام گرفت و از خانه بيرون زدم تا  از اوضاع و احوال همسايه ها با خبر شوم  ديدم هوا تيره و تار است مثل شب. و ماه در آسمان كامل بود و همينطور كه نگاه  مي كردم، در يك لحظه متوجه شدم كه ماه به طرف غرب حركت كرد و در آنجا ماه به دو نيم قسمت شد يك نيمه ماه در آنجا ماند و نيمه ديگر دوباره به طرف شرق آمد  و زمانيكه نيمه دوم ماه به ما رسيد به زمين افتاد. خيلي ترسيدم از خواب پريدم در حالي كه خيس عرق شده بودم.

همچنين گفتند: قبل از اينكه به حج مشرف شويم ايشان نسبت به تربيت صحیح فرزندانش سفارش اکید کردند. زمانيكه در مكه بوديم و اعمال حج مفرده را انجام مي داديم حاجيه خانم از من خواستند كه به زيارت مسجدالحرام برويم وقتيكه به طبقه فوقاني اين مكان مقدس رفتيم ، روبروی خانه خدا ایستاد ، دست مرا گرفت و گفت : حاج آقا ، نوري كه خانه خدا را طواف مي كند مي بيني؟ من چیزی ندیدم و در جواب گفتم : من نوري را نمي بينم . در آن لحظه شهید به شدت گريه  کرد و بعد از اينكه آرام شد به من پيشنهاد کرد كه بنشينيم تا با هم قران بخوانيم . سوره فجر و جمعه را خوانديم . فرداي آن روز بود که اعلام كردند : براي برائت از مشركين راهپيمايي انجام مي شود و ما هم در  این راهپیمایی شرکت کردیم ، پليس هاي سعودي با ضرب و شتم جلوي جمعيت را گرفتند عده  زیادي شهيد شدند . تا چند روز از همسرم خبر نداشتم تا اينكه عكس شهدا را براي شناسايي آوردند و پيكر اين عزيز 8 روز بعد از شهادتش پيدا شد.

بعد از پايان سفر حج پيكر پاك ايشان به ايران منتقل  شد و در گلزار شهدای امامزاده يحيي شهرستان سمنان به خاك سپرده شد .

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.