صغری بُستاک، سال ۱۳۳۷ در اندیمشک متولد شده و آغاز فعالیتهایش به روزهای پیش از پیروزی انقلاب برمیگردد. او پس از انقلاب هم در نهادهای انقلابی همچون بنیاد مستضعفین، نهضت سوادآموزی، کمیته امداد و نهایتاً بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک خدمت کرده است. اواخر سال ۱۳۶۶ با دعوتنامهای از طرف تعاون سپاه، در کنار امدادگری، مسئول گروه انصارالمجاهدین شد. در کتاب نعمت جان از روزهای زندگیاش صحبت میکند و خاطراتی سخن میگوید که در زمان امدادگری در بیمارستان شهید کلانتری اندیمشک، شاهدشان بوده است.
در پشت جلد این کتاب چنین میخوانیم: «دست تنها بودم. همه پرستارها سرشان شلوغ بود و کسی نبود کمکم کند. تا آن موقع چنین کاری نکرده بودم. خیلی میترسیدم. زیرلب صلوات میفرستادم تا آرام شوم. به امام زمان (عج) توسل کردم. گازاستریل و قیچی و باند و پنس و بتادین و چند تا وسیله دیگر را برداشتم. تلفن زنگ خورد. آقای عسکری از تبلیغات پشت خط بود. پرسید: «توی بخش کمک میخواید؟» گفتم: «خدا خیرت بده. زود بلند شو بیا.» رفتم بالای سر مجروح. بهش گفتم: «مجبوریم همین جا ترکش رو دربیاریم. نمیتونم بیهوشت کنم. تحمل درد رو داری؟» چشمهایش بیرمق بود. نگاهی انداخت بهم و گفت: «آره... فقط درش بیارید... سینهام داره میسوزه.»