
به نظر من، زن مسلمان الگویی بهتر از فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) نمیتواند پیدا کند، [بلکه] هیچ زنی در دنیا نمیتواند الگویی بهتر از او پیدا کند. چه در دوران کودکیاش، چه در دوران نوجوانیاش، چه در دوران جوانیاش، چه در خانواده، چه رفتارش با پدر، با همسر، با فرزندان، با کارگر داخل خانهاش، چه رفتارش در عرصهی اجتماع، در مسئلهی سیاست، در مسئلهی خلافت؛ یعنی همهی اینها الگو است. و مهم این است که همهی این عظمتها، همهی این فعّالیّتها، همهی این سرمشقها، در یک عمر کوتاه انجام گرفته: حدّاکثر ۲۵ سال؛ سنّ فاطمهی زهرا (سلام الله علیها) را از ۱۸ سال تا ۲۵ سال نقل کردهاند. این الگو است؛ دختران ما، زنان ما، بانوان عزیز جامعهی اسلامی ما سعی کنند با همین روحیه، با همین انگیزه دنبال فاطمهی زهرا حرکت کنند؛ هم در امر خانهداری، هم در امر فعّالیّت اجتماعی و سیاسی، هم در حکمت و دانش ــ که البتّه در مورد آن بزرگوار الهام الهی بود، در مورد ما و شما کسبکردنی است؛ شما که تلاش بکنید، البتّه الهام الهی هم کمک خواهد کرد ــ در همهی بخشها آن بزرگوار را الگو قرار بدهید و قرار بدهیم و دنبال کنیم. این چند جمله راجع به آن بزرگوار.
در مسئلهی «زن»، هم بحث هویّت زنانه و هویّت زن، هم ارزشهای زن، هم حقوق زن، هم تکالیف زن، هم آزادیهای زن، هم محدودیّتهای زن، هر کدام موضوع مسائل بسیار مهم و تعیینکننده است. امروز با نگاه کلّی که به دنیا نظر کنیم، [میبینیم] دو جهتگیری، دو رویکرد، در همهی این زمینهها وجود دارد: یک رویکرد، رویکرد رایج متداول غربی است که در کشورهای غیر غربی هم رواج پیدا کرده ــ در همهی زمینههایی که ذکر کردم ــ یک رویکرد هم رویکرد اسلامی است؛ این دو در مقابل هم قرار دارند، دو جریانند و هر کدام در پاسخ به این مسائل و سؤال در مورد این مسائل نظری دارند. [لذا] میتوان در همهی این زمینهها بحث کرد و به پاسخ رسید، منتها یک نکتهای در اینجا وجود دارد که این نکته به نظر من نکتهی قابل توجّهی است و آن، این است که نظام فرهنگی و تمدّنی غرب، در این مسائل حاضر به مباحثه نیست، از ورود در بحث و تحقیق فرار میکند. فرهنگ غربی، نظام غربی ــ نظام تمدّنی و نظام فرهنگی غربی ــ در مورد بسیاری از سؤالات در این زمینهها جلو نمیآید که بحث بکند؛ مسئله را با جنجال و هوچیبازی و استفادهی از هنر و سینما و زور و فضای مجازی و مانند اینها پیش میبرد؛ آن نظر خودش را، رویکرد خودش را ــ منطق که ندارند ــ با ابزارهای مختلفی که در اختیار دارد پیش میبرد؛ حاضر نیست بحث کند، حاضر نیست به سؤالها جواب بدهد. علّت هم این است که غرب هیچ منطقی ندارد؛ این رفتارِ روزبهروز بدتر و سخیفتری که امروز در زمینهی مسائل زن، در غرب رایج است و به تبعِ غرب در بسیاری از کشورهای دیگر، هیچ منطقی پشت سرش نیست؛ لذا وارد بحث نمیشوند، حاضر نیستند منطق ارائه کنند.
از یک ایرانی، مثلاً یک مسئول ایرانی که در فلان مجمع بزرگ اروپایی یا آمریکایی شرکت کرده، میپرسند آیا شما با همجنسبازی موافقید، اگر بگوید نه، او را هُو میکنند! علّتش چیست؟ این چه منطقی دارد؟ پاسخی وجود ندارد؛ یعنی غرب برای رفتار خودش با مسئلهی «زن» و مسائل مربوط به زن و آن رفتاری که نسبت به جامعهی زنان دارد انجام میگیرد، هیچ منطقی پشت سر کارهایش نیست و لذاست که از بحث، از گفتگو، از مباحثه در این زمینهها فرار میکنند.
عرض کردم که رویکرد خودشان را با ابزارها پیش میبرند، در این کارها هم قشنگ واردند: فیلم درست میکنند، کتاب مینویسند، مقاله مینویسند، پول میدهند، شخصیّتهای هنری، فرهنگی و سیاسی و غیره را وادار میکنند که حرف بزنند؛ مراکز بینالمللی را درست میکنند ــ مراکز مربوط به زنان ــ و این سازمانهای بهاصطلاح بینالمللی هر کشوری را که با رویکرد آنها مخالف باشد، نمره میدهند، داوری میکنند و در قعر جدول قرار میدهند.