شهید  کشور مرادیان

چ 1401/12/03 - 12:11

زندگی نامه ی ایشان از زبان فرزند:

بانو کشور مرادیان در سال 1318،در روستای ((چنگیز)) از توابع بخش ((بیلور)) کرمانشاه در خانواده ای مذهبی متولد وپرورش یافت.او از کودکی،هم دوش باخانواده به کار وتلاش پرداخت و روحیه ی سخت کوشی و خستگی ناپذیری او در فضای روستا شکل گرفت.او در اوایل جوانی ازدواج کرد وبا پشتکار و زحمت توانست کانون گرمی را فراهم نموده ودرآن به تربیت فرزندانی صالح بپردازد.خصیصه ی ویژه ای که داشت شجاعت و زیر بار حرف زور نرفتن بود که این روحیه رابا توجه به این که منطقه توسط خوانین اداره می شد وپدرش با این وضعیت نمی ساخت ودر مقابل حرف زور خان ها ایستادگی می کرد از پدرش به ارث برده بود.باتوجه به این ویژگی ها بود که با پیروزی انقلاب اسلامی که انقلاب محرومان بود،به یکی از مدافعان سرسخت امام وانقلاب تبدیل شد.

برادر کوچک این شهید بزرگوار می گوید:

پدر ما اهل کرمانشاه بود ودر زمان شاه با خان های آن زمان نمی ساخت،لذا مجبور شدیم از آنجا به کردستان بیائیم وبه روستای((بیار)) برویم.بعد از مدتی انقلاب شد،در ضمن پدر بزرگ ماهم در تهران کار می کرد و مبارزاتی با رژیم شاه داشت.برادرم اوایل انقلاب وارد سپاه شد،بعد از مدتی پدرم هم وارد سپاه شد وبه قول معروف تنها پاسدار آن منطقه برادر وپدرم بودند.چون اکثر پاسداران در آن زمان غیر بومی بودند،آن موقع رفت وآمد گروهک دمکرات در کامیاران و اکثر روستاهای آن بسیار زیاد بود،آن ها از این که خانواده ما پاسدار بودند و مدافع انقلاب ناراحت بودند.از برادر بزرگم شنیده ام که در یکی از روزهای گرم تابستان که پدر و برادرم در منطقه با دشمن مشغول پیکار بودندافراد ضد انقلاب با مراجعه به درب منزل مادرم را تهدید کرده وپیام داده بودند که ظرف یک هفته همکاری خانواده شما با سپاه باید قطع شود،در عیر این صورت با موشک آر،پی،جی 7 منزل شمابر سرتان آوار خواهد شد.

مادرم پیام آن ها رابه پدر وبرادرم رسانده بود.پدرم با دلداری دادن به مادر گفته بود که به یاری خدا آن ها هیچ غلطی نمی توانند بکنند.ما راه مان را انتخاب کرده ایم ودر این راه شهادت بالاترین افتخاریست که نصیب مان خواهد شد.

یکی از مقرهای سپاه بین شهرک امام و روستای((بیار)) بود.دمکرات های ملحد بین مسیر منتهی به مقر مین کار گذاشته بود ویک کمین هم اطراف جاده چیده بودند که وقتی ماشین سپاه عبور می کند،نیروها را به دام بیندازند،بعداز مدتی ماشین نیروهای خودی که چند پاسدار سرنشین آن بودند،از آن جا عبور می کند که با مین برخورد می کند،دو نفر از برادران پاسدارازدم شهیدمی شوند وبقیه با افراد کمین کننده درگیر می شوند،این حادثه نزدیک منزل ما اتفاق می افتد که آن زمان من بچه ی کوچکی بودم.طبق شنیده ها وآن گونه که کمی به یاد دارم آن ها دیوانه وار مردم عادی راهم به رگبار بستند،حتی به چوبان روستا که درآن نزدیکی بود رحم نکردند.مادرم با شنیدن انفجار وصدای تیراندازی که بسیار نزدیک بود با عجله از منزل خارج شد وبدون توجه به اوضاع برای کمک به مجروحین وارد معرکه می شود.ضد انقلاب که ماه ها در پی او بودند تا ترورش کنند او را شناسایی وبه شهادت می رسانند،زمان شهادتش،مادرم حدودا 37-36 سالش بود.

خصوصیات و ویژگی های شهیده به نقل از فرزند:

مادرم زنی مهربان،دلسوز وفداکار بود.اودر حضور پدرش که قرآن آموزش می داد با مبانی اسلام و قرآن آشنا شد.

مادرم خیلی با سپاه همکاری می کرد و خبرهای روستا را به نیروهای سپاه می رساند.منزل ما مامن و پناهگاه نیروهای انقلابی بود،وقتی به منزل ما می آمدند از آن ها پذیرایی می کرد.زن پارسا وساده زیستی بود.کشور دائم با نیروهای سپاه در ارتباط بود،در جمع آوری اطلاعات،نقش بی دلیلی از خود بر جای گذاشت.آن ها برای تروراین بانوی مجاهد برنامه ریزی های زیادی راانجام دادند.اما فهم و درایت او ضد انقلاب را گیج ومبهوت کرده بود و سرانجام خدمات او به اسلام و دین باعث شد،این بانوی بسیجی پرور را به شهادت برسانند.

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.