شهید نوشین امیدی

چ 1401/12/03 - 11:26

نام:نوشین

نام خانوادگی:امیدی

تاریخ تولد1341/9/1

محل تولد:نهاوند

تاریخ شهادت:1360/4/7

محل شهادت:نهاوند

نحوه شهادت:حوادث مربوط به جنگ تحمیلی

جهیزیه دختر تقریبا کامل بود.چند تن از زنان فامیل برای نظر دادن به خانه عروس آمده بودند.عروس کنار جهیزیه ایستاده بود و مادر،با اشتیاق،وسایل را به زنان نشان می داد.یکی از زنها گفت:بالاخره هر چه باشد،عروس خانم دکتر است وباید جهیزیه در شان اش باشد.برای همین سرویس سیلور وبلور اصل اش را باید کامل کنی.مارک لوازم برقی به خصوص ظرفشویی اش هم باید مدرنتر از این باشد.

دختر لبخندی زد و گفت:مثل اینکه شما دارید شان مرا قیمت می گذارید،اما من فکر می کنم جهیزیه ام بیشتر از حدی است که باید باشد.برای همین برخی از لوازمش را باید کم کنم.

زنها با تعجب به او خیره شدند.دختر ادامه داد:من هر روز اول مثل شما فکر می کردم.اما وقتی در روزهای اول خرید جهیزیه به طور اتفاقی با نوشین آشنا شدم،نظرم عوض شد.

مادر با حیرت بیشتر پرسید:نوشین دیگر کیست؟

دختر گفت:نوشین شهیدی است که اگر الان زنده بود،درعین ثروتمندی،ساده ترین جهیزیه رابرای خودش تهیه می کرد.او دختری با استعداد،فعال،آرام و ساکتی بود.بهداز پایان دوران دبستان و راهنمایی و با ورود به دبیرستان،مبارزه اش را آغاز کرد.اوباتمام وجود وبه تمام معنا انقلابی بود؛انقلابی مبارز!

مبارزه انقلابی او در تمام ابعاد زندگی جاری شده بود وبیش از همه در مبارزه اش با دنیا دوستی وتجملات.

او رفت تا همه را به رهروی معصومین دعوت کرده باشد.نوشین این راه را در پرتوی مطالعه ب کتاب های مذهبی،شرکت در جلسه های تفسیر قرآن ونهج البلاغه پیدا کرده بود.

اوبا عمل به آیات،روایات،سیره ی معصومین و ائمه ی اطهار(ع) سیر تهذیب را به سرعت سپری کرد.با تعلیم در کلاس های بحث شهید مطهری وشهید بهشتی،بنیه ی علمی خویش را تقویت کرد وبا الهام گرفتن از شخصیت مبارزان انقلابی به ویژه برادرشهیدش در صف جهاد ایستاد.

نوشین به همراه چند تن از دوستانش در بسیج خواهران سپاه نهاوند،کمیته ی امداد امام خمینی(ره) و بهزیستی این شهرستان فعالیت می کرد.در کمک رسانی به خانواده های بی بضاعت فعال بود.هم چنین به امورزندگی خانواده های شهدا و رزمندگان حتی به درس ومشق آنها هم رسیدگی می کرد.

نوشین خیلی منظم بود.از خانواده هایی که زیر پوشش داشتند.پرونده هایی تهیه کرده بود و اطلاعات آن ها را نگهداری می کرد.به این وسیله می دانست که کی وکجا باید بروند وسرکشی کنند؛همین طور بی نظم و بدون برنامه به سرکشی خانواده ها نمی رفتند.نوشین به همراه برادرش با زبان روزه به کمک آن ها می رفت وشب که می آمد،دست های لطیف زنانه اش زخمی بود.

بیش تر روزها را روزه می گرفت.خواب وخوراکش به قدر ضرورت بود؛یعنی به اندازه ای بود که توان فعالیت داشته باشد.خیلی ساده پوش بود.با این که لوازم آسایش و رفاه برایش فراهم بود،اما او چیزی برای خودش نمی خواست.همه چیز را برای دیگران می خواست.

دوری او از رفاه وتجمل به حدی بود که وقت خواب از رخت خواب مناسب استفاده نمی کرد.وقتی دیگران اعتراض می کردند،در جواب می گفت:خانواده هایی که به آن ها سر می زنن،به جز چادر شب چیزی ندارند؛چیزی که حتی زیر پاهایشان پهن کنند.تنوری در وسط اتاق دارند و در آن هیزم می ریزند،گرم می شوند،روی زمین می خوابند و چادرشبی رویشان می کشند.شما توقع دارید من چه طور الان راحت در رخت خواب بخوابم؟تازه!من روی فرش می خوابم ودرد آن ها راحس نمی کنم.اگر من در رخت خواب بخوابم،حرفم در آن ها تاثیر ندارد که بگویم عیب ندارد شما این جور زندگی می کنید؛به خدا فکر کنید،به قیامت فکر کنید.چه طور کلام من روی آن ها تاثیر بگذارد؟

مادر برایش سه النگوی طلاخرید.نوشین آن را دستش کرد.وقتی داشت به آن ها نگاه می کرد،از پدر ومادراجازه گرفت تا آن ها رابفروشدیا عوض کند.

برای آنکه آنها رانسبت به تصمیمش راضی کند،توضیح داد:جاهایی که من می روم،نمی توانم با این چیزها بروم؛حتی نمی توانم به خودم اجازه بدهم که آن ها را درخانه داشته باشم.آخر داشتن این چیزها نمی گذارد حرفم روی دیگران تاثیر داشته باشد.

درمورد اعتقاداتش بسیار قاطع بود و با ادب از آن ها دفاع می کرد.کسی ننی توانست به نوشین بگوید که اعتقاداتش اشتباه است؛مگر با آوردن دلایلی از قرآن،نهج البلاغه و احادیث ائمه ی اطهار(ع)که بتواند نوشین را قانع کند و نکشین آن را بپذیرد.

دراین بحث ها اختلافات سنی برایش مهم نبود؛با رعایت کمال احترام و ادب حرف خودش را می زد.در مورد حجاب خیلی مقید بود.

جنگ که شروع شد،چند بار به جبهه رفت.پیش از اینکه برای آموزش های نظامی به سرپل ذهاب برود،گفته بود:آرزویم این است که خدا مرابپذیرد وشهادت را روزیم کند.نه اینکه هدف شهادت باشد،نه!هدف فعالیت در راه اسلام است،اما مزد آن شهادت است که آن را از خدا می خواهم.

روزی با تیم بسیجیان به سراب گیان نهاوند رفت.هنگام تمرین وآموزش نظامی یکی از خانم ها که در ارتفاع بالاتری از نوشین قرارداشت،تعادل خود را از دست داد.در حال پرت شدن به پرتگاه بوده که نوشین دست هایش را باز کرد واو روی دست های نوشین افتاد.ناگهان تیری از اسلحه مربی شلیک شده،تیر کمانه کرده وبرگشت.

سپس به سر نوشین اصابت کرد و اورا به آرزوی دیرینه اش یعنی شهادت رساند.

نام دبیرستان نوشین،ظفر بود،اما بعد از شهادت نوشین،دبیرستان شهید نوشین امیدی نام گرفت.

نوشین یک سال پیش از شهادتش به یکی از دبیرهای دبیرستان پیشنهاد داده بود،نام دبیرستان را به نام یکی از شهدای جدید تغییر دهند.دبیر هم به شوخی به او گفته بود:ان شاءالله خودت شهید شوی ونام تو را روی دبیرستان بگذاریم.چند سال بعد به احترام همه شهدای آن شهر،آن دبیرستان امید نام گرفت.

زنها با دهان نیمه بازبه حرفهای دختر گوش داده بودند.در همین موقع مادر،دختر را در آغوش گرفت وگفت:مبارکت باشد!

ارمغان خون:

بعد جسمانی ما،از روزی که مهمان دنیای مادی شد،گرایش به برخورداری از نعمتهای الهی رادر خود احساس کرد.در آموزه های دینی ما استفاده ومیل بهره مندی از دنیا به هیچ وجه سرکوب نشده وحتی در نوع هدفمند آن،مورد تاکید وحتی تجلیل قرار گرفته است،اما زاهدان دنیا بی اعتنایی به کسب مال وجلال مادی را در پیش گرفتند تا با روحی رهاتر به مقام شهود ومعنویت تقرب جویند در میان زاهدان،افراد دیگری هم هستند که باطبعی بلند در حالی که بهره کامل از مادیات دارند،از آن رویگردان شده اند.چه زیباست وقتی کسی در اوج بی نیازی وتوانگری،به دنیا پشت می کند وآن را از چشم خود می اندازد.

در آن موقع،شیطان خود را در برابر ایمان این فرد،مستاصل و درمانده می یابد.

برخی از شهدا که انگیزه ای جز لقای خدا در سر نداشتند،چنان دنیا و مادیات آن را به سخره گرفتند که هنوز هم فریاد خشم شیطان از طبع بلند آنان،در سراسر تاریخ شهادت پیچیده است.

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.