شهید کبری تلخانی

ی 1401/11/30 - 13:47

نام:کبری

نام خانوادگی:تلخانی

نام پدر:علی اصغر

تاریخ تولد:1317/4/10

محل تولد:همدان

تاریخ شهادت:1366/5/9

محل شهادت:مکه

راهپیمایی قدس نزدیک بود.زنان در باشگاه ورزشی باهم درباره تظاهرات صحبت می کردند.هرکس برای دیگران دلیلی می آورد تا عذر خود را توضیح دهد.یکی گفت:من آن روز باید به پنجاه نفر افطاری بدهم.از صبح درگیر کارم.

دومی گفت:همسرم از ماموریت می رسد ومن باید خانه باشم.

سومی گفت:اصلا زن را چه به تظاهرات؟ما همین که در خانه به کودک و همسرمان رسیدگی  کنیم،اجر کافی رابرده ایم.

مربی که صحبت زنان را شنیده بود،جلو رفت و گفت:ولی به نظر من شرکت در تظاهرات روز قدس مشت محکمی به دهان دشمن است وما باید به این موضوع  توجه ویژه کنیم.من هرسال به یاد یکی از همسفران حج مادرم در مراسم روز قدس شرکت می کنم.

یکی از آنها پرسید:دوست مادرتان کیست؟چرا به یاد او؟

مربی جواب داد:او کسی است که در سفر حج به شهادت رسید.نامش کبری بود.کبری در ضیاء آباد اراک به دنیا آمد.در روستای اومدرسه وجود نداشت.برای همین او هرگز به مدرسه نرفت.

در سن کم ازدواج کرد.او زنی خانه دار بود که با مردی لحاف دوز و کشاورز زندگی می کرد.احترام کبری به شوهرش مثال زدنی بود.

تا زمانی که شوهرش در خانه بود،کنار او می ماند و رسیدگی به همسر را بر کارهای دیگرش اقدام می شمرد.

در مراسم تشییع پیکر پسر شهیدش،پیشاپیش جمعیت قدم بر می داشت وشعار می داد:این گل پرپر ماست/هدیه به رهبر ماست/این گل پرپر از کجا آمده؟/از سفرکرب وبلا آمده.

روحیه اوبه قدری بالا بو  که مردم از شعارهای او به هیجان آمده و فریادشان در خیابانهای شهر پیچیده بود.

همسر کبری پس از شهادت فرزندانش،خود را موظف به خدمت دید.وقتی به او می گفتند:تو دین خود را ادا کرده ای.فرزندانت را داده ای.دیگر لازم نیست خودت به جبهه بروی.

غرورش جریحه دار می شد و می گفت:هر کس وظیفه خودش را انجام می دهد.وظیفه من هم بر عهده خودم است.

خواب دید راه کربلا باز شده،اما او در بین مسافران کربلا نیست.در اندیشه تعبیر خوابش بود که در مراسم نماز جمعه شنید جبهه به نیرو احتیاج دارد.ثبت نام کرد وچند روز بعد به جبهه رفت.

این مرد بیداردل در عملیات والفجر هشت که به آزادسازی شهر فاو منجر شد،به شهادت رسید.

درآن دوران،کبری باردار بود و بار زندگی و مسئولیت فرزندانش هم بر دوشش افتاد.

با این وجود وقتی در مراسم ختم همسرش،یکی از اقوام به او تسلیت گفت که دو فرزندت به شهادت رسید؛کافی نبود که از عاقبت کار بترسی و مانع رفتن همسرت بشوی؟!

او برای کوری چشم منافقان با قدرتی که از صبر خویش حاصل کرده بود،شجاعانه وجسورانه جواب داد:من هم می خواهم شهید شوم.وقتی که خبر شهادت مرا آوردند می فهمید.

سپس بر روی کف دستش علامت به اضافه کشید و مقتدرانه گفت:این خط واین نشان!

کبری برای کمک به جبهه،از هر چه در خانه داشت،دریغ نمی کرد.نان وبرنج به منطقه می فرستاد.

دربحبوی بمباران شهر،بچه هایش به او پیشنهاد دادند که مدتی برای حفظ جانش به روستا برود.اما او به هیچ قیمتی قبول نکرد و مقتدرانه جواب داد:تا وقتی امام خمینی در جماران است،ماهم از جایمان تکان نمی خوریم.

نماز جمعه اش ترک نمی شد.حتی همه بچه هایش راهم باخود می برد.راهپیمایی رابهترین میدان برای مبارزه با دشمن دیده بود.برای همین با انگیزه ای جدی همیشه جلوتر از بقیه پرچم دار تظاهرات می شد.

حتی وضعیت بارداری نیز مانع حضورش در راهپیمایی نمی شد.روز قدس بود وگرما بیداد می کرد.بهد از راهپیمایی به نماز جمعه رفت.وقتی به خانه برگشت،درد زایمانش شروع شد وساعتی بعد پسرش به دنیا آمد.او را حسن نامید.پسری که پدرش را ندیده بود.پس از آن نیز نوزادش را در آغوش می گرفت وهمراه بچه هایش هر جمعه به نماز جمعه می رفت.

روزی از نماز جمعه بر می گشت که قم بمباران شد.مردم از روی پل نیروگاه،به طرف پناهگاه ها می دویدند.کبری،حسک راکه چند ماهه بود،روی دستش بلند کرده وفریاد می زد:الله اکبر!

باشعارهای او مردم آرامش گرفتند وآنها هم تکبیر گفتند.

این بانوی کفرستیز،وقتی فرزندانش در غم هجران پدر وبرادرها گریه می کردند،با آرامشی معنوی می گفت:چرابی تابی می کنید؟مابهشت را خریده ایم!

روزی که خداوند او را به حریم کعبه خود دعوت کرد،اطرافیان و فامیل به کبری گفتند:یادتان باشد،شما در مکه دیگر در راهپیمایی ها شرکت نکنید!

کبری در جواب توصیه آنهو با قاطعیت پاسخ داد:من در راهپیمایی مکه پرچم اسلام را در دست می گیرم  وجلوتر ازهمه خواهم بود.

شهید کبری دقیقا به سخن خود عمل کرد ودر همین راه از سفر مکه بر نگشت.گویی خداوند اراده کرده بود تا او را از همان جا به بهشتی که خریده بود،دعوت کند.

اشک در چشمان مربی حلقه زده بود.زنان باهم خداحافظی کردند؛در حالی که به مربی می گفتند:پس ان شاءالله قرارما فردا در نماز جمعه و راهپیمایی!

ارمغان خون:

دشمن کسی است که در مقابل ارزشها وناموس دین قد علم می کند ومسیر گمراهی بشر رابه سوی مقاصد پلید وشیطانی خویش در پیش می گیرد.

تا زمانی که ارزشهای انسانی و دین الهی وجود دارد،دشمنی ودشمن هم وجود خواهد داشت.در این میان،چیزی که سرنوشت بشریت راتغییر خواهد داد؛نقش موحدان ویکتاپرستی است که با روح دشمن ستیزی به سوی جهاد در راه حق می شتابند.

دشمن ستیزی،خط قرمز انفعال وجهاد است.هرچه معرفت نسبت به دین و ارزشهای الهی بالاتر باشد،درجه دشمن ستیزی نیز اعتلا خواهد داشت.

این است که شهدا راباید غیورترین اهل معرفت برشمرد ونامشان را در صحیفه حماسه جاودانه داشت.

 

 

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
CAPTCHA ی تصویری
کاراکترهای نمایش داده شده در تصویر را وارد کنید.
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.