
شاعر: سولماز سبزي
به غير خاك كسي از دلت خبر دارد
كسي كه بعد تو اندوه بيشتر دارد
كسي كه حرف دلش را به اين و آن نزده است
كسي كه سيلي نفرين به آسمان نزده است
دلش بزرگ تر از خاك جبهه ي جنگ است
دلش بزرگ، اگر چه براي تو تنگ است
هنوز مادرت از فكر تو رها نشده است
هنوز ملتفت اصل ماجرا نشده است
يقين نكرده هنوزم كه خاك خانه ي توست
يقين نكرده شهادت تب ترانه ي توست
يقين نكرده، هنوز از ادامه مي ترسد
و از ندادن پاسخ به نامه مي ترسد
به مادرت چه بگويم، به شمع و سجاده
به چشم هاي پلاسيده بر تن جاده
به غير خاك كسي از دلت خبر دارد
كسي كه بعد تو اندوه بيشتر دارد
شكايتي كه ندارد فقط دعا خوانده است
و آرزوي تو را تا ابد به سر دارد
فقط به عشق مي انديشد و به اين كه خدا ـ
غم جدايي و درد از زمانه بردارد
به ياد تو همه شب گريه مي كند، غصه ـ
براي قلب كهنسال او ضرر دارد
دلش خوش است به اين شعله هاي خسته ي شمع
كه اعتقاد به اين نذر بي اثر دارد
دلش خوش است هنوزم تو را ببيند، آه
دلش خوش است كه اين روزها پسر دارد
----------------------------------------
منبع: امواج ارغواني به كوشش سيد ضياءالدين شفيعي
دیدگاه ها