نام : فریده
نام خانوادگی : آقابابايي
تاریخ شهادت : 67/01/18
نام پدر : اسحق
شماره شناسنامه:715
محل شهادت : كرج
محل تولد : نوشهر
نحوه شهادت : حوادث مربوطبه جنگ تحميلي
تاریخ تولد : 1346/04/06
زندگینامه
می ترسم از روزی که، به هدیه خدا بی توجهی شود
دانشجوی پزشکی دانشگاه تبریز بود.مؤدب به آداب بندگی و متخلق به اخلاق اسلامی، هم دم تنهاییش آیه قرآن بود و شیفته انجام تکالیف شرعی، به حجاب عشق می ورزید و روزی به پدر گفته بود می ترسم از روزی که دختران و زنان مسلمان به حجاب، این هدیه خداوندی به زن بی توجهی نمایند.
فریده آقا بابایی در سال 1347 در خانواده مذهبی در روستای کلاردشت مرزن آباد پا به عرصه وجود نهاد و رحمت را به زندگی پدر و مادر هدیه کرد.
بعد از اتمام تحصیلات متوسطه به پدرش گفته بود در بالا خدا و در پایین خدمت به خلق خدا را می خواهم، پس اجازه دهید به دانشگاه بروم تا پزشک شده وبه مردم خدمت کنم.
مادرش با بغضی که روبروی تصویر گلگون شهید جاری می شود می گوید او لایق شهادت بود می گفت اگر روزی مردم، مرا کنار شهدا دفن کنید.
شب قبل از شهادت خواب دیده بود که در منزل مهمان دارند.سیدی یک سینی پر از خرما به دستش داده بو گفته بود سینی را بگردان تا مهمانانت بخورند.
چند روزی برای دیدار از خانواده از تبریز به کرج برگشته بود و قرار بود جمعه 18 فروردین به تبریز برگردد اما از آنجاییکه ندای رستاخیز در گوشش طنین افکن شد، با عرض راسخ به سوی آخرین سفر دنیایی به مقصد آسمان چمدانش را بست و با کوله باری از اخلاص صبح روز پنج شنبه 18 فروردین سال 1367 در اثر اصابت موشک به محل سکونتشان در اسلام آباد کرج لبیک گوی دعوت معبود شد و همزمان با بلندشدن نوای آرامبخش اذان از گلدسته های امام زاده محمد کرج در جوار این امام زاده آرمید.
فريده نماز اول وقت را بسيار ارج مي‌نهاد و به امام (ره) علاقه بسياري داشت.
روياي صادقه
فريده اولين فرزندم بود و من به او خيلي وابسته بودم اسم تمام بچه‌هايم را او گذاشت، درست يادم هست شب قبل از شهادتش به من گفت:«مادر من حاج سيد تقي مطهري را در عالم رويا ديدم که سه ظرف خرما به من داد و گفت چندتايي خودت بخور و بقيه را به بين همسايه‌ها پخش کن». نمي‌خواستم باور کنم اما آن روز، روز اخر زندگي شيرين فريده در کنار ما بود، موشکهاي رژيم بعثي براي هميشه او را از ما گرفتند و فريده ستاره‌ي جاويدان زندگي ما شد.
دیدگاه ها