شهید صرف دولت زیدی

ی 1397/04/03 - 16:38

زندگینامه شهید صرف دولت زیدی
شهید صرف دولت زیدی در سال 1351 در یک خانواده متدین روستایی در شهرستان الشتر روستای چشمه برقی دیده به جهان گشود و پس از 9 سال زندگی با پدر و مادر ازدواج نمود و زندگی جدیدش را در خانه همسر شروع کرد.در طی این 9 سال زندگی با خانواده همواره فرزندی متدین و کمک حال پدر در کارهای کشاورزی و دامداری و بخصوص در کارهای خانه داری کمک حال مادرش بود و حتی موردی پیش نیامده که پدر و مادر از دست او شکایتی داشته باشند.
در این دوران با صنایع دستی که خاص زنان آن دوره بود آشنا شد که بعداً کمک خرجی برای زندگی با همسرش بوده است.
و اما با شروع زندگی با همسرش با صبر و متانت و توکل بر خدا و تلاش زیاد زندگی متعادل و بی ریایی را برای خود و همسرش تدارک می بیند و صاحب 4 فرزند 2 پسر و 2 دختر می شود.او همواره اسوه و نمونه یک زن فداکار و الگو گرفته از ائمه اطهار به خصوص خانم فاطمه زهرا (س) بوده است.
روند زندگی همچنان ادامه دارد که دست تقدیر در سال 1366/12/25 در بمباران هوایی توسط حزب بعث عراق در شهرستان الشتر شهید و دیار فانی را وداع گفته و به لقاءالله می پیوندد.

خاطرات شهید صرف دولت زیدی سراب برق به نقل از فرزند شهید
از شهید صرف دولت زیدی خاطرات زیادی به جاست که از قول یک سری از اطرافیان خاطراتی از ایشان نقل کرده اند اشاره می کنم.
خاطره ای که من به عنوان فرزند ارشد از ایشان یادم هست و هیچ وقت فراموش نمی کنم همیشه قبل از اذان مغرب مناجاتی از تلویزیون پخش می شد که مادرم هر کاری داشت رها می کرد و پای مناجات می نشست و همراه با مداح زمزمه می کرد و شروع به گریه کردن می نمود.
خاطره ای دیگر اینکه یک بار برای کاردستی که مدرسه از ما خواسته بود ایشان روی یک ورق کاغذ مقوایی عکسی از امام خمینی (ره) را با وسایل ساده مثل برگ گل و یکسری چیزهای ساده تزئین کردند که مدیر مدرسه از کاردستی خوشش آمد و تا مدتها آن را روی دیوار دفتر مدرسه قاب نمودند.
و اما نقل از همسایه ها:اینکه مادرم توی کمک به اطرافیان و همچنین فقرا از هیچ کمکی دریغ نمی کردند.به طوری که حتی بعضی از زنانی که گدایی می کردند را به خانه می آوردو با شانه کردن موهایشان و مرتب کردنشان آنها را بدرقه می کرد و اینکه در زمان جنگ یکی از افرادی بود که کمک های روستا را جمع می کرد و با همکاری خانمی که مسئول آموزش نهضت در آن زمان بود کمک ها را به مسئول مربوطه جهت ارسال به جبهه ها می دادند
نقل از پدرم و اینکه ایشان یک همسر به تمام معنا از لحاظ اخلاق،رفتار و..و یک شریک مطمئن برای پدرم توی زندگی مشترک بوده به طوری که علاوه بر وجهه و جنبه اخلاقی در همسرداری با جاجیم بافی کمک بزرگی برای هزینه های خانواده از نظر اقتصادی بودند و حتی در کار کشاورزی ایشان را یاری می نموده اند و با وجود این همه سختی و مشکلات حتی یک مورد نیز نبوده که از زندگی و همسرش گله و شکایتی داشته باشد.
یادم هست هر وقت که به مدرسه می رفتیم.دائماً گوش زد می کرد که با بچه های دیگر مهربان باشیم.و حواسمان به درس و معلم باشد.توی کیف ما علاوه بر سهم روزانه خودمان از تغذیه،مقداری اضافه نیز می گذاشت تا با بچه های دیگر نیز تقسیم کنیم.

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.