شهید ثريا فرهنگ

ش 1397/04/02 - 12:49

شهید ثريا فرهنگ

نام : ثريا

نام خانوادگی : فرهنگ

نام پدر : كاكاجان

محل تولد : خرم اباد

تاریخ تولد : 1360/05/01

شغل : دانش اموز

وضعیت تاهل : مجرد

تاریخ شهادت : 65/10/30

استان : لرستان

خاطرات شهيد ثريا فرهنگ به نقل از پدر شهيد
سادگي و اخلاص او
ثريا در خانواده اي ساده و متدين در استان لرستان شهرستان خرم آباد به دنيا آمد. وي دختري ساده و بي ريا بود و به خانواده اش احترام مي گذاشت. و به آنها افتخار مي كرد. من مردي زحمت كش و همه تلاش خود را براي آسايش و رفاه خانواده خود مي كردم و مادرش هم خانه دار بود و با تلاش خود بچه ها را تربيت مي كرد.
ثريا رنگ آبي را خيلي دوست داشت چون به او آرامش مي داد. او در كارهاي خانه به مادرش كمك مي كرد و هر كاري كه به او مي گفتم بدون اينكه به من نه بگويد آن را انجام مي داد . من خيلي دخترم را دوست داشتم و ما به اينكه چنين دخترين داشتيم افتخار مي كرديم. ثريا با خويشاوندان و فاميل ها خوب بود و با آنها به مهرباني رفتار مي كرد. آنها هم ثريا را دوست داشتند.
ثريا فرزند بزرگتر خانواده بود و هميشه كارهايي را انجام مي داد كه ما از او  راضي باشيم. من از صبح تا مدتي از روز را مشغول به كار در بيرون از منزل مي شدم و هر وقت كه به خانه مي آمدم با سلام به جلوي من مي آمد و من را حرفايش كه مي گفت: سلام ،خسته نباشيد پدر..... خوشحال مي كرد و انگار كه ديگر هيچ خستگي را در بدنم احساس نمي كردم و روي زانوهايم مي نشست  و با من در مورد اينكه چه كارهايي امروز انجام داده است صحبت مي كرد و مي گفت: كه چه كارهايي كرده و هنوز بوس هايش را كه هر روز به صورتم مي زد و با من در مورد خودش حرف مي زد را احساس مي كنم و فكر مي كنم كه دخترم هنوز هم وجود دارد و حرف هايش توي گوشم نجوا مي كنند و احساشان مي كنم. من هيچ وقت غم از دست رفتن ثريا را فراموش نكردم و نخواهم كرد چون خيلي دوستش داشتم و به او عشق مي ورزيدم.
جنگ شروع شد
چند روزي بود كه احساس مي كردم دارم از ثريا دور مي شوم و نمي توانم هر روزبيشتر در كنارش باشم و نمي دانستم كه خدا مي خواهد دخترم را از من بگيرد و گرنه سعي مي كردم كه بيشتر در كنارش باشم. يك روز صبح كه من از خانه براي كار طبق معمول بيرون رفتم و تا نيمي از روز هم نيامدم آن روز، روز مرگ ثريا بود اگر مي دانستم هيچ وقت دخترم را ترك نمي كردم و پيش او مي ماندم.
مادرش مي گفت: كه او براي خريد براي منزل به بيرون از خانه رفت و ديگر هم برنگشت. و ما مانديم و غم از دست رفتن ثريا
روحش شاد و يادش گرامي

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.