شهید فاطمه کردی

ش 1397/04/02 - 10:32

زندگینامه شهید فاطمه کردی
در ششمین روز از تابستان سال 1363 میان خانواده ای که عاشق اهل بیت عصمت و طهارت بودند فرزند دختری متولد شد که به جهت دلبستگی به خاندان نبوت نام او را فاطمه نهادند.هنوز چند سال از تولدش نگذشته بود که بر اثر حمله هوایی دشمن و اصابت موشک به منزلشان جسم کوچکش به آسمان پرواز کرده و در کنار قناریهای بهشتی به آرامش رسید.
پیکر پاک و مطهرش در گلزار شهدای بروجرد به خاک سپرده شده است.
روحش شاد

خاطرات شهید فاطمه کردی به نقل از پدر شهید
هر بار به گونه ای خبر آوردند
پیغام حماسه ای دگر آوردند
گلگون کفنی را به بلندای شکوه
با هلهله بر دوش سحر آوردند

پای صحبتهای گرم و دلنشین پدر شهید فاطمه کردی نشسته تا از خاطرات کودک خردسال شهیدش برایمان سخن به میان آورد. و او اینچنین آغاز کرد:احمد کردی هستم شغل 30 سال در حفاظت نیروی انتظامی به خدمت مشغول بودم.تازه بازنشسته شده ام.فاطمه فرزند دوم خانواده بود.2 سال و 8 ماه داشت.1365/11/10 بود که حاج عبدالحسین کردی که باجناق (شوهر خواهر همسرم)بنده بود فوت شده بود برای مراسم ایشان به منزل دایی همسرم رفته بودیم.ساعت تقریباً 2 ظهر بود که هواپیماهای عراقی آمدند.لیلا دختر شهید حاج عبدالحسین کردی و برادر خانمم محمد (لشنی پارسا)که دایی فاطمه بود و بیشتر بستگان و فامیل که توی مراسم بودند مجروح یا شهید شدند.چون بمب خوشه ای بود تلفات و مصدومین زیادی داشت.فاطمه در بغل دایی خود که آنزمان 17 سال داشت به شهادت رسیده بود.تقریباً فاطمه 1/5 سال داشت.ما مستاجر بودیم توی خانه آب نداشتیم.از حیاط روبرو شیلنگ آب آورده بودیم.بیشتر اوقات صاحبخانه آب را می بست و یک روز فاطمه از فرط تشنگی البته ما متوجه نشده بودیم توی حیاط رفته و از دبه ای که توی حیاط بود به گمان اینکه آب است خورده بود.غافل از اینکه آن نفت است.یزیدیان زمان روی طفل معصوم و بیگناه من آب را می بستند.فاطمه معصوم و مظلوم بود.آنقدر نذر و نیاز کردیم تا فاطمه خوب شود.یک روز با مرحوم شهید حاج عبدالحسین کردی به در خانه صاحبخانه رفتیم که اینقدر آب را روی ما نبندد و کلی التماس و خواهش و تمنا کردیم گفت 1 ساعت صبح 1 ساعت عصر آب را باز می کنم.بگذریم.پدر فاطمه اشکهای روی گونه هایش را پاک کرد و گفت:همیشه از خدا می خواستم خودم شهید شوم.بیشتر اوقات خانواده های شهدا را که می دیدم احساس شرمندگی و خجالت می کردم.احساس می کردم مدیون خانواده های شهدا هستم.قبل از شهادت فاطمه بعضی اوقات فاطمه کنار تلویزیون می نشست و از آن صدای مرگ بر صدام و یا حجه ابن الحسن ریشه صدام بکن را می شنید.چون بچه این جمله را خوب یاد گرفته بود مرتب راه می رفت و این جمله را تکرار می کرد.با همان طبان و لحن بچگانه اش.هنگام شهادت فاطمه خیلی بی قرار بودیم ولی هیچگاه ناراحتی خود را نشان نمی دادیم.روز تشییع جنازه فاطمه و محمد (برادر خانمم)توی گلزار شهدای گوشه همه تعجب می کردند که چرا من ناراحت نیستم.البته ناراحت بودم مگر می شود جگرگوشه آدم از دست برود و ناراحت نباشی ولی به دوستان می گفتم شاید الان دشمن در میان ما باشد نمی خواهم از ناراحتی و غصه ما خوشحال شود.گفتم این امانتی بود که خدا داده و گرفته است.خدا می داند که آن موقع خیلی دلتنگ بودم وقتی برای ملاقات بستگان که توی بمباران مجروح شده بودند به تهران رفتیم.با دیدن بچه هایی که توی خیابان بازی می کردند و شاد بودند بغضی که توی گلویمان بود ترکید شاید سه چهار ساعت توی خیابان من و همسرم گریه کرده و فریاد می زدیم.مرگ فرزند خیلی سخت و دردناک است ولی خود واژه شهید و شهادت صبر و بردباری و توان را همراه خود می آورد.
الان که دیگر از خانواده های شهدا شرمنده نیستم.اگرچه آرزو داشتم خودم شهید شوم ولی احساس می کنم دین خود را نسبت به کشور خود ادا کرده ام و در مقابل خدا،شهدا و امام روسفیدم.از خدا می خواهم به همه خانواده های شهدا صبر و سلامتی بدهد.الان وقتی روضه حضرت رقیه را می شنوم یا نام حضرت رقیه (3 ساله امام حسین)را می شنوم به یاد مظلومیت رقیه خاتون و دخترم فاطمه گریه می کنم.خدا را شکر که بعد از فاطمه دختر دیگری به ما عطا شد که نام او را فاطمه گذاشتیم.الان ازدواج نموده و خدا را شکر می کنم.آرزوی سلامتی برای مسئولین خدمتگذار و سلامتی برای خانواده های شهدا را دارم.

دسته بندی

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.