
نام : سوريه
نام خانوادگی : گراوند
نام پدر : ابراهيم
محل تولد : كوهدشت/لرستان
تاریخ تولد : 1356/03/01
محل شهادت:کوهدشت
تاریخ شهادت:66/12/15
خاطره شهيد سوريه گراوند از مادر شهيد :
اينجانب بگ طلا و مادرشهيد سوريه گراوند و هستم و من به عنوان يك مادرخاطرات بسياراعم از خوب و بد يا شاد و تلخ و از اين پسر من دارم و اشاره به اين ضرب المثل نباشد وكه مي گويند و هيچ كس به دروغ نمي گيود و اگر بخواهم و خدايي گفته باشم و اين دختر از هر حيث يك دختر و كامل و درنگاهش يك متانت خاصي ديده مي وشد و كه چشمانمش را چه دوست داشتني و بيشتر خاطرات من بر اساس همان نگاههاي مهر بانش است و كه در هر لحظه برايم تازه و تازه مي شود و علاقه خاصي كه به اسلام و پاييبندي كه در دين داشت براي يك
دانش اموز در كلاس 5 قابل تعجب بود و اري شايد به خاطر همين و رقعت و قلبش بود و كه در نوشيدن و شربت شهادت نصيبش گشت و من هم از اين قسمت خودم و يا راضي و نا راحت نيستم زيرا نام زيبا و رفيع مادر شهيد را نصيب من كرده و من اگر بخواهم و خاطره اش را براي شما در اين نوار كوچك جاي دهم و بايد بگويم و يكي از صد هزار را گفته ام و به هيمن خاطر به باز گردم و خاطره روز شهادتش اكتفاء مي كنم و باشد كه مقبول خاطرتان افتد و روزي كه قرار است بمباران شود و اين دختر معصوم و من همراه يكي از زن عموهاي كه از روستا به كوهدشت امده بود و از خانه بيرون رفتند و به قصد اينكه زن عمويم رابر خانه يكي از عموهايم ببرد شايد 10 دقيقه بيشتر طول نكشيد كه دخترم از خانه عمويم بر گشت و البته نا گفته نماند كه من خودم به خاطر اينكه به تربيت دخترم حساسيت زیاد داشتم و به او گفتم دخترم حتما زود بر گرد و به هيمن خاطر خيلي زود از خانه عمويم بر گشت يك كاپشن از دختر عمويش خانه ما بود و زن عمويش صدا زد و گفت کاپشن را برایم بيارد و منم هم گفتم دختر م ببر و به او بدهد در آن موقع صداي انفجار بمب باران به گوشم رسيد و من دو بچه كوچك داشتم، هنگام انفجار به عنوان يك مادر خودم را سپر بلاي آنها كردم و خودم و را روي آنها پهن كردم و فاغل از اينکه دختر نازنينكم توي حياط و تنها مانده است و غبار گرد و خاك انچنان پر كردبود كه من نتوانستم درب خر وجي را پيدا كنم و آمدم كمي صبر كردم و بعد به طرف حيا به دنبال دختر كم به ر اه افتادم و ديدم آري جنازه نا زنينش در گشوه اي از حياط افتاده بود وتركش را از پاي او در آورده بود گريه و زاري مي كردم صدايش زدم و نگاهي كرد و نمی توانست جواب بدهد و بعد از چند ثانيه جشهید شد و گيسوان او چنان بر وي صورتش پخش شده بود كه گويا ما هر تريين نقاش دنیا اين همه زيبايي را ترسيم كره بود و آري اين پيكر يك پيكر بهشتي بود.
زندگينامه شهيده سوريه گراوند
شهيد سوريه گراوند در مورخ يك خردادماه سال 56 در شهرستان كوهدشت چشم به جهان گشود.دوران كودكي را پشت سر گذاشت.دوران ابتدايي را در شهرستان كوهدشت آغاز نمود و با توجه به اينكه سن و سال زيادي نداشت اما علاقه عجيبي به فرا گرفتن مسائل ديني داشت و هميشه از بزرگترها سوال مي كرد در مسائل درسي نيز دانش آموزي واقعاً ممتاز بود.نگاه معصومانه اين كودك بقدري مهربان بود كه همگي اهل خانواده به او عشق مي ورزيدند،وارد كلاس سوم ابتدايي شده بود كه در مورخ پانزدهم اسفندماه سال 1366 به وسيله هواپيماهاي عراقي در شهرستان كوهدشت مورد اصابت تركش بمب قرار گرفت و به درجه رفيع شهادت نائل آمد.
دیدگاه ها