
شهید شهربانو شباني
نام پدر: علی
شماره شناسنامه:14724
تاریخ تولد: 1318/04/06
محل تولد: استهبان- فارس
تاریخ شهادت: 65/11/12
محل شهادت:استهبان
شقایق یعنی زندگی، یعنی عشق، یعنی رشد کردن آن در سینه های پراز عشق شهادت و چه عظمتی دارد نمای این شقایق در گوشه، گوشه های خانه های ویران شده حاصل از بمب های بعثیان عراقی.
در یکی از روزها پس از یک انتظار طولانی مدت لطف و عنایت خداوند صدای دلنشین گریۀ نوزادی رابه سکوت خانه ی خاتمه داد و با حضورش خیروبرکت به این خانه عطا کرد لحظه های کودکی این دختر سرشار از مهرو محبت بود وی ازخانواده اش آداب اسلامی و راه و روش زندگی را آموخت از سن تکلیف به خواندن نماز اول وقت و اعمال دینی اهمیت خاصی می داد الگویی از صداقت و درستکاری بود.
یازده ساله بود که با جوانی متدین و باایمان ازدواج کرد و باتوجه به سن کمی که داشت کدبانویی در امورخانه و بهاء زیادی به زندگی خود می داد رفتاری صمیمی و دوستانه با همسرش داشت و همدم و یارویاور او در زندگی بود.
او پس از مدتی با خانواده اش به شیراز سفر کرد در آنجا ساکن شد. توجه زیادی به همسایگان خود داشت به فقیران و نیازمندان ازجان و دل کمک می کرد. به ائمه اطهار علاقه ی خاصی داشت عاشق امام حسین (ع) بود در ماه های محرم و صفر برای این بزرگوار سیاه بر تن می کرد و در خلوت عشق برای مظلومیت این امام گریه می کرد او آرزوی مرگی پاک مانند شهادت را می کرد.
مادرم خیلی زن مهربانی بود رفتارش با بچه ها خوب و صمیمی بود آنها 3 خواهر بودند او مابین خواهرانش تک بود با همه به خوبی رفتار می کرد به فقرا کمک می کرد و همه همسایه ها از او راضی بودند او 4 دختر و 1 پسر داشت. وقتی از اعضای خانواده کسی مریض می شد مثل پروانه دورش می چرخید وقتی که مادرش مریض شد و دربستر خوابید ازخدا برایش آرزوی شهادت می کرد دوست داشت مرگی پاک سراغ مادرش بیاید هرچقدر ازخوبی و نجابت و پاکدامنی او و خانواده اش بگویم کم گفته ام. مادرم از لباس مشکی تنفر بود ولی برای آقا امام حسین(ع) این دو ماه را لباس عذا برتن می کرد. مادر و پدرم خیلی باهم خوب بودند طوری که هرگز نمی توانستند دوری یکدیگر را تحمل کنند و خدا نیز هردوی آنها را با هم به شهادت رساند.
مادرم از غیبت کردن خوشش نمی آمد و اهل غیبت کردن هم نبود.
دیدگاه ها