
نام:فرشته
نام خانوادگی: باخويشی
نام پدر:محمد
شماره شناسنامه:80
تاریخ تولد:1329/03/07
محل تولد:خوشكين/كردستان
رشته تحصیلی : ابتدایی
شغل : خانه دار
وضعیت تاهل : متاهل
تاریخ شهادت:66/05/31
محل شهادت:مريوان/كردستان
نحوه شهادت : توسط ضد انقلاب
زندگینامه
شهیدان نمونه ی بارزی از گمنامی و جلوه های روشنی از صداقت و ایثار هستند ، لشکریان مخلصی که در جامه ی گمنامی عرصه را بر استکبار تنگ کرده و با ایمان به عهد و پیمان خود با خداوند پایدار ماندند ، شهیده فرشته با خویشی در خرداد ماه 1339 در خانواده ی مذهبی در روستای خشکین به دنیا آمد . به علت وضعیت خاص اجتماعی در آن زمان موفق به کسب علم نشد . در سال 1353 ازدواج کردند و در روستای " درگاشیخان " اقامت گزیدند و بعد از آن همراه خانواده اش به شهر مریوان نقل مکان کردند در سال 1363 به دلیل بمباران های مکرر رژیم بعثی عراق مجبور به ترک مریوان شدند و به عنوان آواره ی جنگی به روستای "ننه" رفتند.
این شهید ی گرانقدر از خیل مسلمانان متعهد و دلسوخته ای بود .
در هر شرایط و در هر موقعیت از کمک به نیروهای رزمنده ی اسلام دریغ نمی ورزیدند و مرتب در زمینه ی انتقال اطلاعات لازم با سپاه همکاری می کردند
گروهک ملحد و بی دین کومله که وجود چنین افرادی را بر نمی تافت در تاریخ 66/5/31 شبانه به منزل این شهید در همان روستا حمله می کنند و پس از دستگیری در صد متری منزل مسکونی اش با شلیک چند گلوله ایشان را به شهادت می رسانند .
آیا رفتن نزد خداوند و ضیافت مقام مقدس ربوبی آنان را می توان با قلم و بیان و گفتن و شنودن توضیح داد و آیا این همان مقام " فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی " نیست که لطیفه ی الهی است و جز خاصان را به آن بار نیست ، این مقامی است ، فوق تصور بشر و رمزی است حضرت را که بندگان صالحش آن را درک می کنند و با گوش جان آنرا می شنوند .
شهیده فرشته با خویشی در عین اینکه انسانی متدین و اهل تقوا و ورع بود مادری مهربان و نمونه ای از صداقت و گذشت نیز بود از ایشان 5 فرزند به یادگار مانده است .
شهید باخویشی از زبان فرزند ایشان
مادرم زنی فداکار و مهربان بود، آن شب را که گروهکها به خانه ما ریختند به خوبی به یاد دارم، پدرم خانه نبود همین که مادرم در را باز کرد به درون خانه ریختند و از مادرم پرسیدند شوهرت کجاست؟، مادرم با شجاعت در مقابل آنان ایستاد و گفت: دست از سر ما بردارید، شوهرم خانه نیست و فعلا هم باز نخواهد گذشت.
اما مگر این از خدا بیخبران راضی میشدند، حتی مادرم را مجبور کردن برایشان غذایی مهیا کند و همچنان منتظر پدر بودند.
پدرم بعد از مدتی به خانه بازگشت و توسط عوامل ضدانقلاب دستگیر شد، مادرم هم به دنبال پدر راهی شد، به محض خارج شدن از روستا پدر و مادرم را از هم جدا میکنند و مادر بیچاره و بیگناهم را در حالی که هفت ماهه باردار بود، از پشت با گلوله میزنند و برای به یغما بردن جواهراتش سرش را نیز از پشت با سنگ میبرند.
صبح همان روز جسد خونین مادرم توسط مردم روستا پیدا شد و در سه راه حزبالله مریوان روستای «مرگ» به خاک سپرده شد.
پدرم هم چهار ماه بعد از شهادت مادرم در حالی که در بسیاری از روستاها چرخانده شده و شکنجههای زیادی توسط گروهکها متحمل شده بود، به شهادت رسید.
خاطره تلخ شهادت مادرم سالها بعد از این در تهران در حالی برایم بار دیگر تداعی شد که به همراه یکی از دوستانم برای رفتن به مسیری ماشین گرفتیم، در ماشین در حالی که با دوستم صحبت میکردم راننده از ما پرسید اهل کجائید و من هم پاسخ دادم کردستان شهر مریوان.
راننده که این را شنید، گفت من دوران سربازیم را در یکی از روستاها مریوان به نام «ننه» گذراندهام و خاطرات زیادی از آن روزهای سخت دارم.
دلیر مرد و شیرزنی را در آن روستا میشناسم که در مسیر کمک به رزمندگان اسلام تلاشهای زیادی کرد و آن زن هر روز نان پایگاه را با دستان خود پخت میکرد و برای سربازان آنجا مادری میکرد.
آدرس خانه زن را که داد اشک به یکباره از چشمانم سرازیر شد و از راننده خواستم ماشین را نگه دارد، وقتی دلیل را پرسید گفتم آن خانه و زن و مردی که در موردشان صحبت میکنی، مادر و پدر من بودند که به دست گروهکهای ضد انقلاب به شهادت رسیدند.
راستش را بخواهید شنیدن چنین جملاتی در مورد پدر و مادرم سالهای سال بعد از شهادتشان آن هم در دیاری که فرسنگها با روستای زادگاهم فاصله داشت، افتخار بزرگی است که هیچگاه از صفحه ذهنم پاک نمیشود.
شهید فرشته با خویشی در خرداد ماه 1339 در خانواده ی مذهبی در روستای خشکین به دنیا آمد . به علت وضعیت خاص اجتماعی در آن زمان موفق به کسب علم نشد . در سال 1353 ازدواج کردند و در روستای " درگاشیخان " اقامت گزیدند و بعد از آن همراه خانواده اش به شهر مریوان نقل مکان کردند در سال 1363 به دلیل بمباران های مکرر رژیم بعثی عراق مجبور به ترک مریوان شدند و به عنوان آواره ی جنگی به روستای "ننه" رفتند.
گروهک ملحد و بی دین کومله که وجود چنین افرادی را بر نمی تافت در تاریخ 31/5/66 شبانه به منزل این شهیده در همان روستا حمله می کنند و پس از دستگیری در صد متری منزل مسکونی اش با شلیک چند گلوله ایشان را به شهادت می رسانند .
آیا رفتن نزد خداوند و ضیافت مقام مقدس ربوبی آنان را می توان با قلم و بیان و گفتن و شنودن توضیح داد و آیا این همان مقام " فادخلی فی عبادی و ادخلی جنتی " نیست که لطیفه ی الهی است و جز خاصان را به آن بار نیست ، این مقامی است ، فوق تصور بشر و رمزی است حضرت را که بندگان صالحش آن را درک می کنند و با گوش جان آنرا می شنوند .
شهید فرشته با خویشی در عین اینکه انسانی متدین و اهل تقوا و ورع بود مادری مهربان و نمونه ای از صداقت و گذشت نیز بود از ایشان 5 فرزند به یادگار مانده است .
دیدگاه ها