

شهيد الهه زینال پور تبریزی
نام پدر: امیر
تاریخ تولد:مشهد
محل تولد:مشهد
تاریخ تولد: 1345/10/19
تاریخ شهادت:1357/10/9
محل شهادت: مشهد
آینه های بی غبار
سجاده یاس را باید گشود وسرشار از ارادت، آیه هایی از مهر را تلاوت نمود ،آنجا که سخن از دلدادگیست حدیث عاشقی کبوتران خونین بال آسمان عشق الهی را باید مروری دیگر کرد .صدای چکمه دژخیمان است وصدای ظلم وصدای خاموشی حنجره های پاک . صحبت از الهه است الهه مهربان .
الهه خوبیها در همین حوالی سال 1345 در شهر مقدس مشهد دیده به جهان گشود . هوش وذکاوتش او را زودتراز بقیه به پای درس و ومدرسه کشاند . دوران ابتدایی را به خوبی پشت سر گذاشت و وارد دوران راهنمایی شد . ذهن کنجکاو الهه او را وارد مرحله جدیدی از زندگی اش کرد . علاقه به مطالعه کتاب وآشنایی با برخی شخصیتهای تأثیرگذار آن دوران باعث شد که الهه در راه هدف والایش مصمم تر شود .
***
کتابها رو یکی یکی می شمرد و شماره گذاری می کرد . آخرین کتاب رو که برداشت خیالش راحت شد .فقط مونده بود یک اسم خوب برای کتابخانه قشنگش انتخاب کند . گفت : فاطمه به نظرت چه اسمی بزاریم ؟ فاطمه دخترخاله الهه بود و مثل دو خواهر به هم نزدیک بودند . فاطمه گفت : نگاهش کردم .الهه را همیشه بزرگتر از سنش می دیدم .هوش واستعداد خوبی داشت . حالا هم به این فکر بود که یک جوری کتابهای کتابخانه رو به دست بقیه دوستان و همسایه ها برسونه تا اونا هم مطالعه کنند و بی نصیب نمانند .چند تایی اسم انتخاب کردیم ودر آخر اسم کتابخانه رو گذاشتیم "کتابخانه شخصیت" کتابخانه ای که به نوعی روی شخصیت خیلی ها به خصوص خود الهه هم تأثیر گذار بود .
***
آشنایی با حضرت امام خمینی(ره)و همزمان با روزهای اوج گیری انقلاب الهه پرشور تر از قبل به فعالیتهایش ادامه داد . به همراه سایر اعضای خانواده خود از اعلامیه های حضرت امام (ره) چندین نسخه تهیه ودر اختیار دیگران قرار می داد . الهه در بین دوستان همسن خودش از رشد شخصیتی بالایی برخورداربود .تا اینکه روز پرواز رسید . پرواز تا عرش و الهه بی تاب پرواز بود . 9 دی ماه 1357 روز موعود بود . روزی که الهه و ... با شعار " قسم به رهبرزنان فاطمه (س) ندارم از کشته شدن واهمه " تا عرش پر گشودند و ما امروزمان را مدیون دیروز پر از التهاب ، زخم وخون و شهادت آنهاییم .
وباز صدای چکمه دژخیمان می آید وصدای ظلم و...وصدای مظلومانه امّا رسای الهه ودیگر دختران ومادران این مرزو بوم می آید . فریادی برمی خیزد و خونی به ناحق ریخته می شود و...شهادت معنا می شود . دیگر الهه نیست اما فریاد تکبیر او تا ابد خواهد ماند ...
ای قلم وضوبگیر!خوب نظاره کن ! دست ظلم را ببین ! ببین کودکان مظلوم وسرگشته را ، می شنوی صدای شیون مادران جوان از دست داده را ! ای قلم وضو بگیر و از عشق تا می توانی بنویس که این داستان شهادت ادامه دارد .
دوازده ساله ولی عقل تمام
چونکه نوشید می عشق به جام
ای بسا پیر ,ولی کودک ره
ای بسا کودک و در عشق تمام
***
دخترشجاع انقلاب زمان طاغوت در حضور همه در مدرسه عکس شاه را از کتاب درسی پاره کرد. دختر آسمانی انقلاب در روز راهپیمایی در صف اول جمعیت حضورداشت و شعار همیشگی و آخرش این بود:
قسم به رهبرزنان فاطه (ع) ندارم از کشته شدن واهمه
قسمتی از الهه به دوستش:
با ایمانی استوار و عزمی راسخ به بدی ها و پلیدی ها غلبه کن و کارهای یک مسلمان واقعی را انجام بده. دوستی انتخاب کن که افکاری برخلاف اصول اسلامی نداشته باشد.
دیدگاه ها