

دوران دفاع مقدس دورانی بود که زنان نقش های برجسته و تأثیرگذار خود را در حوزه های مختلف من جمله دفاع از انقلاب، وطن و فرزندان و مدافعان این مرزو بوم به منصه ظهور در آوردند.
نشستن پای صحبتهای این بانوان که اینک یادگاران 8 سال دفاع مقدس و الگوهای زنان جهان اسلام هستند نه تنها خالی از لطف نیست بلکه وظیفه فرهنگی است، سایت زنان شهید مصاحبه ای با خواهر فاطمه زهرا اسکندری گرفته است، آنچه می خوانید ماه عسل گفت و گوی ما با اوست.
وارد شهر خرمشهر شدیم تابلویی توجه ام را به خود جلب کرده بود:«با وضو وارد شوید...» چرا که قدم به قدم از این خاک به خون شهدا آغشته شده بود. چند قدم جلوتر در آن بیابان بی آب و علف ، هزاران لاله سرخ قد علم کرده خوش آمدی گفتند. ناگهان غرش خمپاره در ده قدمی ما فرود آمد دیگر چیزی را نمی دیدیم. صدای رگبار همه جا را گرفته بود. از داخل ساختمان هایی که خالی از سکنه بود برادر رزمنده ای با لبان خشکیده و چهره مضطرب با در دست داشتن آر پی جی، نفس نفس زنان به سوی ما دوید. نزدیک شد و گفت : «سلام علیکم خواهران. شما را به خدا از اینجا بروید مواضع ما مشخص می شود. شما درست در دل دشمن آمدید.هر چه سریعتر این محل را ترک کنید.»
ناگهان عراقی ها اطرافمان را به رگبار گلوله بستند. سوار ماشین شدیم راننده سردرگم شد اصلا نمی دانست کدام مسیر را باید طی کند.مسیر حرکت ماشین را دائما عوض می کرد گاهی به فرعی ، گاهی به اصلی و گاهی اطراف ساختمان و دیوار پناه می گرفت. دود و آتش اطرافمان را فراگرفته بود.
«اشهد ان لا اله الا الله» ، «اشهد ان محمدا رسول الله» ، «اشهد ان علیا ولی الله» را زمزمه می کردیم. ساعتها در گوشه ای کمین کردیم. با حرکت ماشین دوباره دود و آتش و خمپاره همه جا را فراگرفته بود. کم کم از خط دور شدیم. صدای تیر کمتر شنیده می شد. از معرکه جان سالم به در بردیم.
«شهادت نصیب هر کس نمی شود» ، «شهادت لیاقت می خواهد» این جملات ذهنم را به خود مشغول کرده بود و ناخودآگاه اشک از چشمانم سرازیر می شد... . من ماندم و خاطرات زیادی از جبهه های نبرد اهواز ، ایلام ، اندیمشک، آبادان، دزفول، سوسنگرد، دهران، دهلاویه، خرمشهر، کرخه، هویزه، بستان، شلمچه و...
دیدگاه ها