باز سازی بستان اولین" اردوی جهادی" شهید عباس زاده/ به تحصیل اهمیت زیادی می داد؛ آخرین نامه را با دست خط خودم برایش نوشتم

علی‌رغم تأثیر «مداد علما» که خط علمی و تبلیغی شهادت را ترسیم می‌کند، پرواضح است که نوعاً این تربیت در دامان مادرانی عاشورایی است که جان فرزندان جامعه اسلامی را به آبشخور تعالیم علمای مجاهد متوجه می‌سازد و نیز این همراهی همسرانی صبور است که برای سرپرست خانواده امکان پرواز به آسمان رهایی را میسر می‌سازد.

حقا که شجاعت شهید از مادر ایثارگری است که تربیت چنین فرزندی را به‌بهترین نحو و با معیارهای اسلامی و به‌نکویی انجام داده و به‌عهده داشته است و هم‌چنین، صبوری و تلاش‌های همسران شهدای گرانقدر را که با ایثارگری‌هایشان و هم‌چنین با قبول مسئولیت، سرپرستی و تربیت یادگاران آن عزیزان، دفاع از کشورمان را به‌شایستگی انجام دادند ارج می‌نهیم. آری، مادران و همسران شهدا، الگوی صبر، مقاومت و ایستادگی بوده و یادگاران گهرباری هستند که همواره شایسته تقدیر و سپاسگزاری‌ جامعه بوده و خواهند بود. بی‌تردید خلوص و تلاش‌هایشان، الگویی برای نسل جوان کشورمان بوده و امید است که با تکریم و احترام به آنان، بتوان یاد عزیزانشان را گرامی داشته و در راستای ترویج فرهنگ ایثار و شهادت تلاش نماییم. ان‌شاءالله.

در ادامه حاصل گفت و گو خبرنگار سایت " زنان شهید " را با ليلا شمسي مادر شهید حميد عباس زاده را می خوانید.

* خانم شمسي شما چند فرزند داريد؟

 9 فرزند، سه پسر و شش دختر

* شهيد عباس زاده فرزند چندم شما بودند و در چه سالي متولد شدند؟

اولين فرزند، در 25آذر ماه سال1343 ساعت12 ظهر، روستاي هجدك از توابع کرمان به دنیا آمد.

* دوران كودكي تا نوجواني ايشان چگونه بود كمي از اخلاق و رفتار ايشان بگوئيد.

اخلاق و رفتارشان خيلي خوب بود، همه از ايشان راضي بودند، دركارهاي منزل خيلي كمك مي كرد مانند يك دختر همه كار مي كرد.

* تحصيلات شهيد تا چه مقطعي بود؟

تا سوم راهنمايي در روستايمان (هجدك - کرمان) تحصیل کرد و در دبيرستان  شاخه فني رشته تراشكاري را انتخاب و برای ادامه تحصیل به کرمان رفت.

* بعد از ديپلم چه كاري انجام مي دادند؟

بعد از اینکه داوطلبانه به جبهه رفت ، ديپلم  را در جبهه گرفت و تمامی درس هایش را غیرحضوری می خواند و در زمان امتحانات برای دادن امتحان به مدرسه می رفت.(هم درس مي خواند هم جبهه مي رفت) اولين فعالیتی که در جبهه انجام دادند، بازسازي بستان به مدت 45 روز بود.

* در جريانات انقلاب هم فعاليت داشتند؟

همراه روحاني روستايمان به روستاهاي ديگر مي رفتند يكبار وقتي به خانه آمد گفت مي خواهند شاه را بيرون كنند گفتم مادر چيزي نگو (چون آن زمان  كدخدا تو همه جا جاسوس داشتند امکان داشت صحبت ها و فعالیت های پسرم را گزارش دهند) ، گفت نه مادر نگران نباش، آن روحاني وقت رفتن يك قرآن به او هديه داد كه هنوز هم هست.

*نحوه ورود ايشان به جبهه به چه صورتی و در چه سالي بود؟

حدود سال61-62 بود كه از طريق مدرسه به جبهه رفتند

* آيا در طول دوران جبهه دچار مجروحيت هم شدند؟

خير

* از دوران جبهه ايشان چه خاطره اي داريد؟

آخرين دفعه ای كه مي خواست برود عمليات سرنوشت ساز كربلاي 4 بود كه لو رفت ، قبل از رفتن یکی از خانم های فامیل به پسرم گفت ميشود به جبهه نروي؟ او جواب داد اگر می دانستی كه چطور زنان و دختران مردم را اذيت كرده اند و روي قبرهايشان چه نوشته اند اصلا چنين حرفي نمي زدی!

* گفتيد قبل از شهادت خواب ديده بودند آن خواب چه بود؟

خواب ديده بود كه يك سيدي به او گفته بود كه يا 6روز يا 6 هفته يا 6ماه ديگر بيشتر زنده نيستي و همان 6 هفته گذشت كه مفقود شد

* در چه سالي و در كدام عمليات به شهادت رسيدند؟

چهارم ديماه 1365 در عمليات كربلاي 4 جزيره ام الرصاص شهيد و مفقود شدند

* چه سالي پيكر مطهرشان پيدا شد؟

28 تيرماه1374 .

* از وصيت نامه ايشان چيزي در ذهنتان مانده است؟

به تحصیلات اهمیت می داد من در آن زمان به نهضت سوادآموزي مي رفتم برايم نوشته بود كه مادر درس خواندنت را ترك نكن و راهت را ادامه بده، آخرين نامه اي كه برايش فرستادم با خط خودم نوشتم هرجا كه غلط داشتم از بچه ها مي پرسيدم، اما به دستش نرسيد چون پسرم مفقود شده بودند و نامه ای که نوشته بودم برگشت خورد. در وصیت نامه اش نیز به برادرانش  توصیه کرده بود كه هم درس بخوانيد هم راه مرا ادامه دهيد، به خواهرانش هم خيلي تأكيد داشت كه حجاب را رعايت كنند، هرچند هميشه رعايت مي كردند.

* به عنوان مادر شهيد چه توصيه اي به مردم خصوصا جوانان داريد؟

انشاالله خداوند به راه راست هدايتشان و عاقبت بخيرشان کند، پشت رهبر باشند پشت رهبر را خالي نكنند و پیرو خط ولایت باشند.

انتهای پیام/ع