گفت وگو با خانم منصوری

د 1393/04/09 - 11:13
مسئول بسیج جامعه زنان سپاه بیت المقدس کردستان گفت:معنویت، اخلاص، صفا واز خودگذشتگی که در آن دوسال در محیط کاری مشاهده می کردم هیچ وقت برایم تکرارنشد.

مسئول بسیج جامعه زنان سپاه بیت المقدس کردستان گفت:معنویت، اخلاص، صفا واز خودگذشتگی که در آن دوسال در محیط کاری مشاهده می کردم هیچ وقت برایم تکرارنشد.

به گزارش زنان شهید، در طول تاریخ هرجا که سخن از ایثار وشهادت است، لاجرم ردپایی از زنان ایثارگر وجود دارد تا آنجا که دربسیاری از مواقع تاریخ به شهادت ایشان نیز، شهادت داده است.

تاریخ همواره عرصه ی درگیری پیروان حق وباطل بوده است و جدال مستمری که صفحات تاریخ را از مبارزه سرشار وپهنه ی زندگی انسان را ازجنگ ونبرد آکنده است.

انسان باید با عشق و ایمان به مبارزه برعلیه کفروالحاد بپردازد و دراین راه حتی از ایثار عزیزترین داشته های خود همچون جان و مال و اولاد خود دریغ نورزد.

در کنار دلیرمردان ایران اسلامی که در دوران هشت سال نبرد علیه باطل جان و مالشان را بدون هیچ چشمداشتی تقدیم کردند شیرزنانی بودند که پا به پای این دلیرمردان در عرصه ی پیکار وجنگ شجاعانه ایستاده اند و در راستای حفظ و اعتلای اسلام و انقلاب با جان دل کوشیدند.

بسیاری از زنان به لحاظ موقعیت خانوادگی و اجتماعی، امکان اعزام به جبهه رانداشتند. آنان که رزمنده حضور در جبهه و خدمت در صف رزمندگان بودند و د رشهرهای خود به شکل خودجوش ومردمی درمساجد ومدارس وحسینیه ها فعالیت های پشتیبانی جنگ را انجام می دادند.

ارسال بسته های مواد غذایی از آجیل وشیرینی وغیره همراه با نوشته ها ونامه های زیبا ودلگرم کننده، ارسال لباس وپوشاک و وسایل مورد نیاز جبه ها، ارسال پیام ها از طریق رادیو و تلویزیون و فرستادن طومارهای حمایتی، همه حاصل تلاش زنان در پشت جبهه بود.

ناهید منصوری مسئول بسیج جامعه زنان سپاه بیت المقدس گفت: سال 66 بود که برحسب عشق و علاقه به سپاه وارد شدم، 2 سال اول خدمتم در امور رزمندگان وایثارگران " ستادپشتیبانی جبهه وجنگ " بودم، در این مدت کارم پشتیبانی از رزمندگان و خانواده های آنان بود، ازخانواده رزمندگانی که درجبهه حضورداشتند سرکشی می کردم. حتی گاهی به تحصیل کودکان رزمندگان می پرداختم وبرای جویا شدن از وضعیت تحصیلیشان به مدارس آنها مراجعه و با معلمشان ملاقات می کردم.

وی گفت: بیش از 27 سال است که در سمت های مختلف در سپاه خدمت کرده ام و همواره به حضور در این نهادمقدس به خود افتخار می کنم.

منصوری اظهار کرد: سال 67 بود که یک شب همسرباردار یکی از رزمندگان با من تماس گرفت تا خود را به منزلشان برسانم وقتی حال نامساعدش را دیدم سریعاً او را به بیمارستان رساندم و تا صبح همراه وی در بیمارستان ماندم و بعد از انجام کارهای این همسر رزمنده، آنرا همراه نوزاد به دنیا آمده اش به خانه بازگرداندم و در طول این دوسال به تمام مشکلات خانواده های رزمند هایی که در جبهه بودند تا حدتوان کمک می کردیم و ازهیچ تلاشی برای رفع دغدغه هایشان کوتاهی نمی کردیم.

وی بیان کرد: در کنار خدمت به خانواده ها بحث حمایت وپشتیبانی از خود رزمندگان را در دستور کارداشتیم، جمع آوری کمک های مردمی و بسته بندی کمک ها به منظور ارسال به جبهه های جنگ و بافتن لباس های گرم برای رزمندگان از جمله کارهایی بود که درآن زمان به همراه سایرخواهران پاسدار و بسیجی در استان انجام می دادیم. بسته بندی خشکبار و سایرمایحتاج مورد نیاز برای رزمندگان و حمایت مادی ومعنوی از فرزندان و خانواده هایشان در آن دوران بزرگترین افتخارات من در زندگی است.

وی خاطر نشان کرد: بهترین خاطراتم از دوران خدمت مربوط به دوسالی است که درامورپشتیبانی

رزمندگان در خدمت شهدا وخانواده های آنان بودم تا جایی که شیرینی آن روزها و سال ها را هنوز احساس می کنم.

چون خودم خانواده شهید بودم و با تمام وجود رنج و ناراحتی وغم خانواده شهدا را احساس می کردم ازاین رو برای کمک به آنان از هیچ تلاشی فروگذاری نمی کردم و حضور درجبهه به ویژه خط مقدم از آروزهایی بودکه هیچگاه محقق نشد، اما با این وجود ناراحت نیستم، چون خدمت به شهدا، خانواده آنان و رزمندگان در پشت جبهه نیز توفیق الهی بود که نصیب من شد.

بیشترین روزهای جوانی همسن و سال های من در دوران جنگ و مبارزه با دشمن سپری شد ولی با این وجود همواره به آن دوران افتخار می کنم و دریک جمله می گویم؛ که جوانی کردن آن چیزی است که اگر امروز آن را انجام دادی از انجامش شادباشی، اگر درآینده بازگشتی و به آن نگاه کردی، به آن افتخار کنی و موجب سرافکندگی و فرار تو ازخاطرات آن دوران باشد.

ایجاد صندوق قرض الحسنه برای رزمندگان

وی گفت: وقتی درآن زمان کارم را شروع کردم تنها چیزی که به آن فکر نمی کردم بحث حقوق بود، بحث حقوق بود، چون اصلاً برای گرفتن حقوق به خدمت در این پست فکر نمی کردم، بعد ازمدتی یک روز یکی از مسئولان به دیدنم آمد چند هزار تومان که به قول خودش حقوق چند ماهه را آورد، 10 هزار تومان برایم آورد.

منصوی اظهار داشت: چون زیاد به بحث پول فکرنکرده بودم به همین دلیل یک صندوق قرض الحسنه را در محیط کارایجاد کردم و هرکدام از خانواده های رزمندگان وشهداکه به پول نیاز داشتند از طریق همین صندوق به آنها مساعدت می دادم آنها هم بعد از اینکه مشکلشان حل می شد پول را به صندوق باز می گرداندند.

این رزمنده تصریح کرد: خاطرات شیرین و تلخ دوران هشت سال جنگ تحمیلی آنقدر زیاد است که باید کتاب های زیادی از آن نوشته شود....

به گفته وی، هر روز صبح زود به محل کار می رفتم یک روز صبح به محض اینکه وارد محل کارشدم بوی خوشی به مشامش رسیده بود خود را به اتاقم رساند چند دقیقه بعد هم یکی از برادران آمد و خبرحضور شهیدی را که قرار بود برای تدفین به محل زادگاهش فرستاده شود به ما داد.

آن وقت بود که فهمیدم که این بوی خوش به خاطر حضوراین شهید است.

منصوری گفت: کار در چنین جایگاهی به گونه ای بود که اصلاً خستگی برایم معنا نداشت به همین دلیل بود که در تمام طول ایام هفته از شنبه تا پنجشنبه را به کارهای ومشکلات خانواده های شهدا و رزمنده در شهر می پرداخیتم و روز جمعه را به خانواده شهدا و رزمندگان ساکن در روستاهای بیجار اختصاص می دادیم.

وی یادآوری کرد: راستش را بخواهید یکی ازخاطرات تلخ من از دوران جنگ هست سال دفاع مقدس نیز به همین بازدید از روستاها برمی گردد روزی که قرار بود خبر شهادت یک شهید را به خانواده اش دریکی از روستاهای دورافتاده بیجار برسانم.

منصوری افزود: آن روز به همراه یکی دیگر از خواهران رزمنده وچند برادر مسیرروستا را درپیش گرفتم جاده تا سطح آسفالت راحت بود اما برودت هوا و ریزش برف از یک سو و آسفالته نبودن بقیه مسیرما را مجبور کرد که مسیر صعب العبور تا روستا را با پای پیاده طی کنیم.

وی  خاطرنشان کرد: به درمنزل شهید که رسیدم مادرپیرش در را به روی ما باز کرد تا ما را دید گفت: از فرزندم نامه آورده اید به یک باره بغض گلویم را گرفت نمی توانستیم در همان لحظه این خبر را به او بدهیم این بود که تصمیم گرفتیم مهمان خانه این مادر شهید شویم.

به گفته مسئول بسیج جامعه زنان کردستان، به محض ورود به اتاق گهواره نوزاد به دنیا آمده ای درگوشه ای دنج اتاق درحالی که پارچه ای قرمز بر سرش کشیده بود تمام حواسم را به سمت خود معطوف کرد، همسر شهید هم زن جوانی بود که چند روز پیش این نوزاد را به دنیا آورده بود...

مادر شهید با خوشحالی در حالی که چشمانش برق می زد خبر تولد نوزاد تازه به دنیا آمده فرزندش را به ما داد و در حالی که از ما می خواست برای فرزند رزمنده اش نامه ای بنویسیم و این خبر را به او بدهیم می گفت این طفل به دنیا آمده ثمره چندین سال نذر و نیاز من و پسرم است.

 غم تمام وجودم را گرفته بود و اشک امانم رابرید چگونه می توانستم، خبرشهادت فرزندش را به او بدهم، اماچاره ای نبود..

وی افزود: خبر را که به مادر شهید دادیم بی چاره هاج و واج نگاهمان می کرد وفقط اشک می ریخت هرچه دلداریش می دادیم بیشتر اشک می ریخت ودرحالی به گهواره نوزاد تازه به دنیا آمده خیره شده بود گفت: من با یادگارت کنم چه ....

منصوری عنوان کرد: همسرشهید هم حال روز چندان خوبی نداشت، ولی با این وجود درحالی که به شدت اشک می ریخت مادرشوهر را دلداری می داد باید به شهر باز

می گشتیم وتدارکات را برای بازگشت شهید به زادگاهش مهیا می کردیم چند روز بعد زمانی که برای شرکت درمراسم خاک سپاری و ختم شهید به روستا بازگشتیم برگهواره نوزاد هم سیاه پوشیده بودند....

انتهای پیام/

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.