

مصاحبه با خانم پری سهرابی امین از زنان ایثارگر 8 سال دفاع مقدس
1- ضمن معرفی خود بفرمایید میزان تحصیلات و رشته تحصیلی سرکار عالی چیست.
من پری سهرابی امین، بازنشسته اداره آموزش و پرورش هستم.بنده دیپلم اقتصاد هستم.
2- درخصوص فعالیت های سیاسی و اجتماعی خود در گذشته و حال توضیح دهید.
در آغاز کارم پس از گذراندن دوره در جهاد سازندگی به روستاهای اطراف پیشوا رفته و به آموزش قرآن و تشریح مسائل احکام پرداختم. همچنین در اوائل کارم در بسیج موزآجذب شده بودم و به مناسبتهای مختلف در مدرسه کار فرهنگی انجام می دادم. هم اکنون هم در بسیج مشغول به فعالیت هستم.
3- از اقدامات خود در ستادهای پشتیبانی، مناطق عملیاتی و یا تیم های امدادگری مطالبی رابیان فرمایید.
با شروع جنگ تحمیلی بنده در دبیرستان مشغول تحصیل بودم و بعد از فارغ التحصیلی بلافاصله جذب آموزش و پرورش شده و از سال 62 به همراه همکاران عزیزم فعالیت در جهت پشتیبانی از رزمندگان را آغاز کردیم. ما برای دانش آموزان میان وعده هایی مثل خوراک لوبیا، سالاد الویه، آش و ... تدارک دیده و با پول حاصل از فروش آنها، برای برادران رزمنده وسایل مورد نیازشان را تهیه می کردیم.
4- در زمان فعالیت چند سال داشتید.
18 سال داشتیم. ابتدای فعالیتم مجرد ولی بعد ازدواج کردم و در همان دوران جنگ خداوند دو فرزند به من عطا فرمود.
5- نظر خانواده، پدر ومادر، همسر و فرزندانتان در خصوص فعالیت شما چه بوده است.
پدر و مادرم موافق تمام اقدامات بنده بودند و بعد از ازدواج نیز همسرم هیچ مشکلی با حضور بنده در عرصه های مختلف نداشتند.
6- نقش زنان در هشت سال دفاع مقدس ( ستادهای پشتیبانی- مناطق جنگی- امدادگری) را چگونه توصیف می فرمایید.
این زنان بودند که با ایثار و فداکاری و با قبول مسئولیت در خصوص خانه داری و نگه داری از فرزندان، صبر در رویارویی با مشکلات و همچنین کمک در ستادهای پشتیبانی و تیم های امداد و ... دوشادوش مردان هم انقلاب اسلامی و هم پیروزی در جنگ تحمیلی را به ارمغان آوردند.
7- یکی از بهترین خاطرات خود را در طول 8 سال دفاع مقدس بیان فرمایید.
هر از چند گاهی برای امدادرسانی به بیمارستان فیروزآبادی شهر ری می رفتیم. یک بار یکی از مجروحان را به من و دوستم سپردند، وضع او بسیار آشفته بود و در بیمارستان نیز امکان نگه داری از او را نداشتند. کارها به کندی پیش می رفت. به همین جهت مسئولین بیمارستان او را به ما تحویل دادند و از ما خواستند این برادر مجروح را به منزل ببریم و ادامه درمان را در جایی مناسب برای ایشان ادامه بدهیم. به همین جهت او را از بیمارستان به منزل خودمان آوردم، یادم می آید پدر و مادرم و همین طور اهالی محل بسیار خوشحال بودند که رزمنده ای برای نگه داری به ما سپرده شده و این موضوع را برای خود افتخار می دانستند. آنها بسیار خوشحال بودند و در نگه داری از او و کمک دادن به ما دریغ نمی کردند.
دیدگاه ها