

زنان شهید: بانوی رزمنده و امدادگر کرمانشاهی پس از ۲۵ سال سکوت گفت: می خواهم جوانان ونسل آینده بدانند که برای حفظ این آب خاک چه جانهایی فدا وچه خونهایی ریخته شده است و پس از دوری از رسانه ها و خبرگزاری ها می خواهم از رشادت رزنمندگان اسلام بگویم.
فاطمه گودرزی از امدادگران ورزمندگان ۸سال دفاع مقدس : ۲۵سال می شود که نخواسته ام نامی یا نشانی از من در رسانه ای مطرح شود مبادا که جلوه ای از ریا بر گوشه ذهن کسی که اطلاعی از خلوص نیت رزمندگان در دوران جنگ تحمیلی ندارد، حک شود.
اما با توجه وضعیت حال حاضر جامعه و و برای پرنگ تر شدن جنبه های اعتقادی جوانان امروز، برخودم لازم دانستم که این حرفهایی را که ۲۵سال است درسینه ام با آنها زندگی می کنم، بیان دارم وامیدوارم که مؤثر باشد برای نسل آیندساز کشورمان ایران.
فاطمه گودرزی متولد سال ۱۳۳۷ از شهرستان قصر شیرین و در حال حاظر ساکن شهر کرمانشاه است در دوران جنگ تحمیلی با محمد علی علیزاده که در آن زمان مدیر کل دفتر سیاسی استانداری بود ازدواج کرد و حاصل این ازدواج ۳ فرزند دختر و یک پسر است.
وی در ادامه گفتگوی خود با خبرنگار ریوار اظهار داشت: مدت زیادی را در میدان های جنگ حق علیه باطل سپری کرده ام و خاطرات تلخ و شیرین زیادی از آن زمان در سینه دارم که دوست دارم این خاطرات در اختیار جوانان و نسل آینده قرار گیرد تا آگاه باشند که برای حفظ این سرزمین چه خونهایی ریخته شده وچه جانهایی فدا گشته است.
نسل آینده باید بدانند که در آن زمان رزمندگان، این عزیزان غیرتمند و ولایت مدار فقط برای رضای خدا و خدمت به وطن به جبهه ها می آمدند نه برای پول و مقام.
گودرزی ادامه داد: مدت سه سال مسئول رساندن و انتقال پیکر شهدا به پشت جبهه بودم و در مناطق جنگی مختلف اعم از گیلانغرب، پادگان ابوذر، سرپل ذهاب و خط مقدم خدمت کرده ام و بیشترین میزان خدمتم در پادگان ابوذر بود و در اکثر عملیات ها مخصوصاً عملیات بازی دراز در منطقه غرب کشور شرکت کرده ام.
شهادت خیلی از سردارها، فرمانده ها و بزرگان کشور که وجودشان برای ایران افتخار بود را به چشم خودم دیده و یا توفیق خدمت در رکاب آنان را داشته ام، مثل برادر شهید خلبان علی اکبرشیرودی، شهید بهشتی، شهید بابایی، شهید پیچک، شهید بروجردی و…
گودرزی گفت: وقتی که بالگرد شهید شیرودی مورد اصابت گلوله دشمن قرار گرفت به شهادت رسید، تن بی جان او را به پادگان ابوذر آوردیم که شب تا صبح کنار تابوت این شهید بزرگوار نشسته و گریه کردم وصبح زود آقای خلخالی برای بردن جنازه شهید شیرودی به تهران امدند بودند بعد از نمازصبح جنازه شهید را با خود بردند .
دیدگاه ها