راوی دفاع مقدس

راوی دفاع مقدس:

چگینی با اشاره به اولین خاطره از عملیات دفاع مقدس مبنی براینکه ما چند خواهروبرادر بودیم که اعزام گشتیم ومارا به شهر دزفول بردند و در آنجا از طریق نردبانی به زیر زمین ساختمانی رفتیم که تازه از دشمن گرفته شده بود در آنجا به ما گفتند که در همان جا بمانید تا به دنبالتان بیاییم و اگر صدای عراقی ها شنیدید بیرون نیایید در این زمان من به خاطر دارم که با صدای توپخانه ما حدود 10ال 15 سانتی متر به بالا پرتاب می شدیم تا اینکه به دنبال ما آمدند و ما به ساختمانی رفتیم که قرار بود در آن بیمارستان جدیدی راه اندازی شود و در آنجا شخصی از ما پرسید از بین شما کسی اتاق عمل خوانده است؟ و من پاسخ دادم بله. از ما درخواست کردند کل وسایل را استریل کنیم و دو اتاق عمل را راه اندازی کنیم در همان جا وقتی که کار تمام شد من بر روی کاناپه خوابم برد و خواب دیدم در بیمارستان قزوین هستیم و دکتر ابوترابی پزشک شب است و خطاب به من گفت: بیدار شو و اتاق عمل را آماده کن که دختر عمویم داریم تیر به پهلو اش اصابت کرده است و من از خواب پریدم و دیدم آژیر خطر به صدا در آمد و مجروحی را آوردند که خلبان بود و تیر به کتفش اصابت کرده بود و همکارم از او پرسید عملیات شروع شده است؟ و او پاسخ داد: بله در ادامه من از او پرسیدم رمز عملیات چه بود؟ یا فاطمة الزهرا و چند تن از بچه های رزمنده می گفتند در حین جنگیدن خانمی به ما آب می داد خیلی ناراحت بود و من متوجه خوابم شدم.

چگینی با اشاره به فرمایش امام خمینی(ره) مبنی بر آنکه حضور در جبهه حق علیه باطل نوعی تکلیف همگانی است تشریح کرد: به منظور اطاعت از فرمان امام به صورت داوطلبانه خواستار حضور در جبهه شدم ولی محلی که در آن اشتغال داشتم  راضی به اعزام من نمی شد بالاخره با پافشاری بسیار و نیز درخواست خط مقدم برای زیر گروه های پزشکی با در خواست من موافقت شد.

وی با اشاره به اشتغال در بیمارستان کوثر قزوین گفت: از آنجایی که رشته تحصیلی من اتاق عمل است من در بیمارستان کوثر قزوین فعالیت کرده ام و با بسیج جامعه پزشکی نیز همکاری دارم.

این راوی خاطر نشان کرد: اولین سابقه حضور من در جبهه به عملیات فتح المبین باز می گردد این زمان نزدیک به عید نوروز بود و زمان این عملیات یک ماه پیش بینی شده بود ولی در مدت 12 الی 13 روز با موفقیت به اتمام رسید و این عملیات دارای بیش ترین اسرا از طرف عراق بود.

وی در ادامه افزود: در جبهه شاهد حضور مادران و خواهران شهیدی بودم که با حضور خود در جبهه انگار به دنبال گمشده ای می گشتند.

چگینی با اشاره به اولین خاطره از عملیات دفاع مقدس مبنی بر اینکه ما چند خواهر و برادر بودیم که اعزام گشتیم و ما را به شهر این راوی تاکید کرد: در زمان جنگ همواره بدنبال نجات مجروحان بودم و هیچ وقت به این فکر نمی کردم که کسی که جراحی اش می کنی به شهادت برسد.

وی با توجه به ارتباط قوی شهیدان با خداوند تبارک و تعالی گفت: در زمانی که در جبهه بودم مجروحی را آوردند که می گفت ساکن قزوین است و فامیلی اش احمدی است برای مداوای بیشتر وی را به عقب فرستادند و من برای چهار روز به مرخصی آمدم زمانی که به قزوین رسیدم خانواده احمدی همسایه خواهرم بودند و من از او پرسیدم از پسرشان چه خبر و خواهرم گفت که می گویند که به شهادت رسیده است و جنازه اش به اشتباه به مشهد امام رضا(ع) فرستاده شده است وقتی قضیه را جویا شدیم مادر شهید گفت: آخرین مرتبه ای که پسرش به جبهه رفت گفت وقتی که باز گردد به اتفاق هم به زیارت امام رضا(ع) می رویم جسد وی برای این به مشهد رفته است که به بهانه شناسایی مادر شهید نیز به مشهد برود.

چگینی به وضعیت امروز در جامعه اشاره کرد و خاطر نشان کرد: امروزه بایستی همانند قبل خانم ها و آقایان هر دو قشر  خود را به حجاب چشم، گوش و زبان مزین کنند تا به آنان آسیبی نرسد.

این راوی در پایان با توجه به وضعیت حجاب در جامعه گفت: برای اصلاح حجاب ابتدا باید این را مشخص کنیم که آیا لباس را برای پوشش می خواهیم یا برای حجاب؟ و بین لباس بیرون و لباس درون خانه یک تمیز ی قائل شویم.