

زماني درگير جنگ نظامي بوديم؛ جنگي كه دشمن با تمام ابزار و ادوات جنگي وارد ميدان شد كه آمار تلفات آن معلوم بود اما درحال حاضر در جنگي هستيم كه با وجود حدت و شدت بيشترش اما ملموس و محسوس نيست. ارزيابي شما بهعنوان سرباز قديم درجبهههاي جنگ تحميلي و سرباز جديد اين جبهه فرهنگي مدرن چيست؟
بنده اعتقاد دارم درجمهوري اسلامي تنها حضرت آقا جنگ نرم را كامل و جامع درك كرده است. هيچ كدام از ما حتي عوامل فرهنگي جنگ نرم را به معناي پيچيدگي، درهم تنيدگي و طراحيهايي كه دارد حتي نحوه و حوزه تأثير آن درك كاملي نكرديم؛ به همين خاطر عمل درستي در مقابل آن نداريم. علت آن هم به نظر من اين است كه ما فرمايشات آقا را خوب دريافت و عمل نميكنيم و عمدتاً درحد گفتن و شنيدن است، عيناليقين ما نشده. در جبههها خيلي چيزها عيناليقين ما شده بود. رزمنده جنگ ميديد اينجا تكليف الهي است و معبر سريع بهخدا رسيدن است. به دليل شدت سختيهاي دورههاي قبل با ورود به نبرد دلها پاك ميشد همه با يك آرمان، يك هدف و در يك مسير كار ميكردند.
درجنگ نرم به دليل اينكه نيروها درهمين فضا زندگي ميكنند درك و اشرافيت بالاتري نسبت به آن لازم دارند، زيرا ما همه با هم در يك شرايط هستيم. مانند مسافران قطاري كه به سمت شمال حركت ميكنند و ما در آن به جنوب فكر ميكنيم لذا ابتدا بايد به پياده شدن از قطار فكر كرد ودرجهت رفتن به جنوب يعني تغيير سبك زندگي بعد وارد جنگ شد.
به نظر جنابعالي بحث سبك زندگي كه حضرت آقا سال گذشته در خراسان جنوبي صراحتاً مطرح كردند براساس همين مسئله است؟
بله اينجاست كه حضرت آقا بحث سبك زندگي را مطرح كردند، زيرا سبك زندگي با سبك تفكر و انديشه شروع ميشود كه بايد تغيير پيدا كند. وقتي ما سبك فكر كردنمان عوض شود آن وقت سبك و مشرب زندگي عمليمان هم تغيير ميكند در نتيجه راه زندگي بايد عوض شود. سبك زندگي كه آقا گفتند به يك بعد يا چند بعد زندگي مربوط نيست، بلكه به تمام ابعاد طراحي دشمن درمقابل ما مربوط ميشود يا به تعبيري به تمام قفلهايي كه به دست و پاي ما زنجير شده است ارتباط دارد.
با اين تفاصيل چگونه در مقابل جنگ نرم تجهيز شويم؟
اين جنگ نرمي كه پيشرو داريم خيلي پيچيده است؛ بخشي ازآن به گفتمان و مباحث علوم انساني برميگردد، كه بايد توليد راهبردي كنيم. يك بخش به توليدات يا به روايتي همان مهمات و ادوات ما برميگردد آوردن و رساندن به رزمندهاي كه ميخواهد تيراندازي كند، يك قسمتي به رزمندهاي كه بايد آموزش ببيند براي تيراندازي برميگردد، يك بخش مربوط است به نقشهاي كه ميخواهيم به كجا تير بيندازيم بههمين خاطر جغرافيا و محتوا، مخاطب و زمانبندي در نبرد بايد درنظرگرفته شود. اگر همه اين برنامهريزيها را داشته باشيم تازه نقشه خودمان را تهيه كرديم.
لذا بايد ببينيم حوزه دشمن چه خبر است، طراحي و برنامه آنها چيست، چه كسي آن را ديدهباني و رصد ميكند، تحليلگر دشمن چه كسي است، نفوذيهاي دشمن الان كجاي كار هستند و... به همين خاطر جنگ نرم خيلي درهم پيچيده است و نياز به آيندهپژوهي دارد.
ما در دفاع مقدس و جنگ هشت ساله يكسري تجربياتي كسب كرديم و به يك فهم و درك عمومي رسيديم كه حقيقتاً قبل از جنگ فاقد آن نبوديم. به نظر جنابعالي آيا ميتوان از همان المانهاي دفاع مقدس براي جنگ نرم كنوني استفاده كنيم؟
دقيقاً. دراين جنگ پيچيدگي زيادي داريم كه به هر بخشي دست ميزنيم با مشكل زيادي همراه هستيم. در قسمت فرهنگ كه آقا دغدغه دارند و اعلام ميكنند جنگ است از نوع جبههاي عمل كردن دشمن و ما بايد جبهه فرهنگي درست كنيم. ايشان تعبير جبهه و قرارگاه را بهكار ميبرند كه بايد اولين كار اين باشد كه به گفتمانهاي زمان جنگ برگرديم؛ يعني به دهه شصت، به نبرد دوساله در كردستان كه اكثر شهرها سقوط كرده بودند، به 31شهريور 59 كه چگونه نگاه كرديم و... اگر به آن سبك و سياق عمل كنيم فتح و پيروزي ما قطعي خواهد بود.
منظور شما از بازگشت به عقب چيست؟
اول اينكه يك جمعي در جنگ باوركردند جنگ شده، براي همين به جبههها رفتند. امروز شما براي پر كردن خبر كاريتان با من مصاحبه ميكنيد يا خود شما هم دغدغهاي داريد. من ميگويم شما براي خبر پركردن آمدهايد. همه داريم نان كارخودمان را ميخوريم و كار را تنها يك كار ميدانيم. آن زمان عدهاي باور كردند جنگي اتفاق افتاده است، پس كارهاي خودشان را رها كردند و سراغ يك كار اساسي يعني جنگ با دشمن مهاجم رفتند. نشد هركسي يك كار، من باور نميكنم كسي بگويد من افسر جنگ نرم هستم ولي دغدغه ديگري داشته باشد. مثلاً امروز خبرنگاري ميكند، فردا در فلان شركت كار ميكند بعد از آن در اداره ديگر، اين معناي نبرد نميدهد. آن زمان همه جاكن شدند به يك جا، ولي امروز هر كس همه جاست. اشكال ندارد كه كسي همه جا باشد ولي حسب يك اعتقاد و يك نگاه و يك خروجي همه جا نيستند. هركسي از ظن خود شد يار من. هيچ كس براي جنگ نرم نيامده است. اول بايد باور كنيم جنگي شده و دزدي آمده است. به قول حضرت امام خميني(ره) وقتي جنگ شروع شد فرمودند: دزدي آمده و سنگي انداخته هركس ميتواند كاري بكند وارد شود. همه رفتند جبهه بعدها، لشكرها و يگانها راهاندازي شد. اوايل هرقسمت و هر گروهي به نوعي با دشمن درگير بود. مهم رفتن و قيام براي خدا بود و عدهاي از وضع موجود خود را جدا كردند. اولين مطلبي كه بايد در جنگ نرم لحاظ شود اين است كه به گذشته برگرديم نه در ظاهر، قيافه و تيپ، بلكه آن زمان پشت لباس نوجوان رزمنده نوشته بود: «ميروم تا انتقام سيلي حضرت زهرا(س) را بگيرم»؛ يعني امروز به اين باور نرسيديم كه وقتي دختر و پسرمان امروز گناه ميكند به حضرت زهرا(س) سيلي ميخورد. به همين خاطر هنوز اين قيام براي خدا انجام نشده است. آقا فرمودند جنگ همه جانبه فرهنگي شروع شده است هركس هركاري ميتواند انجام بدهد. مسئله ديگر اينكه اگر باور داريم جنگ است بايد از وضع موجود جدا بشويم. ما حزباللهي انقلابي انقطاعي نياز داريم كه با وضع موجود، دنياطلبي خداحافظي كند و باور داشته باشيم بچههايمان را براي جنگ بزرگ فرهنگي آماده ميكنيم. يك نسل را پرورش بدهيم و سراغ كار تربيتي برويم، اما هنوز به اين باور گسترده و عميق نرسيديم. البته عدهاي به اين حقيقت رسيدند اما تعدادشان محدود است. در اين ميدان اغلب گروههاي مردمي فعاليت دارند. عدهاي با غربت، فعاليت فرهنگي ميكنند ما هنوز با اين تعداد محدود نميتوانيم لشكرسازي بكنيم. هيچ كدام ما براي اين جنگ نگفتيم ديدار به قيامت و عازم جبهه شويم تا جدي و اساسي به جبهه برويم تازه براي عدهاي از ما منبع درآمد هم شده است. راهي نداريم مگر به سبك برونسيها برگرديم. حزباللهيهاي انقطاعي خط دشمن را شكستند. با حرف زدن بدون عمل، محال است در جنگ پيروز شويم. دشمن در زمين ما وارد جنگ عليه ما شده است. فطرتاً انسانها به دنبال گفتمان ناب اسلامي هستند لذا افرادي موفق ميشوند كه تنها عمل ميكنند و اين شيوه جواب ميدهد. كسي كه جنگ را درست درك كرده و مسلط به نبرد است قطعاً پيروز ميدان خواهد بود.
با توجه به اين وضعيتي كه شما اشاره داشتيد يعني محدويت و اقل بودن نيروها در نبرد نرم آيا اميدي به توفيق وجود دارد؟ زيرا بهگونهاي فضاي يأسآوري در ذهن تداعي شد و ميتوانيم دشمن را از زمينمان بيرون كنيم؟
پيروزي قطعي و تمدن بزرگ اسلامي از طرف ماست. آقا تأكيد دارند كه من دعوت ميكنم به اين جنگ وارد شويم. آنچه بنده گفتم با توجه به تجربه و شناختي است كه دارم با فضاي بروكراتيك و اداري توفيقي حاصل نميشود، زيرا اين جنگ تن به تن و عقول به عقول است. در اين جنگ براي دشمن حجب، حيا و عفاف مطرح نيست پس چيزي كه اينجا اثر دارد افراد هستند. يك خميني دنيا را برهم ميزند. كار اثرگذاري فرهنگي كار نفس و تن است نه تشكيلاتي. براي همين يك فرد بناي يك تشكيلات اثرگذار را ميگذارد. در اين جنگ افرادي كه عازم شوند جبهه پيروز هستند نه آنهايي كه فقط حرف ميزنند و شعار ميدهند. حضرت آقا ميفرمايند: «من دلبسته ياران خراساني خويشم.» لذا به نظرم بايد به طرف دلبستگيهاي آقا برويم كه ازبين همين عوام خواص و عموم آحاد برميآيد افراد زيادي هستند كه درطول مسير به خرازي، همتو... تبديل ميشوند؛ بنابراين اگر ميگوييم به سبك جنگ برويم، نگاهمان مشرب، باور و انقطاع است. بايد به عيناليقين برسيم. در حال حاضر علماليقين داريم كه البته آن هم كامل نيست از بس اين جنگ نرم پيچيدگيدارد و بايد اتاق جنگ و قرارگاه درست كنيم. آقا ميفرمايند: «شما اصحاب فرهنگ، بدريون بدركبري هستيد.» همين را بگيريم و فهم كنيم؛ يعني درجنگ نرم به توفيق رسيديم. اينكه از محدوديت و اقل نيروها ميگويم نشاندهنده فضاي نااميدكنندهاي نيست، بلكه به نظرم غربال آدمها براي نبرد آخرالزمان است كه از اين طريق مرد از نامرد مشخص ميشود. در اين جنگ نرم بايد ملائك مانند جنگ بدر وارد شوند. اين يعني تقدس جنگي كه در روبهرو دنياي غرب با تمام تجهيزات فرهنگي قرار دارد.
سردار همه فرمايشات شما درست و قابل قبول، اما چه بخواهيم و چه نخواهيم در اين جامعه بروكراتيك هستيم و فعاليت در اين جبهه نياز به حمايت مالي است اين وجه كار را چه كاركنيم؟
اگر فهم كرديم ما پيروز ميدان هستيم و بايد به جبهه برويم و اين روح، حاكم برجمعي بشود آن وقت مانند شيشه عطري خواهيم شد كه وقتي در آن را باز ميكنيم همه جا را معطر ميكند، حتي اگر كم باشد. ما دركشور مشكل بودجه نداريم، بلكه مشكل گفتمان برتر، فكر و ايده بالاتر داريم. دركنار آن عزم جزم داريم. هركاري كه بچههاي حزباللهي خواستند انجام بدهند با مشكلات زيادي انجام شده است حالا اگر قيام براي خدا تبديل به جماعتي بشود اگر باور كنيم بايد با كمك الهي و نگاه توحيدي به ميدان نبرد برويم قطعاً مشكلات حل ميشود. همه اغلب دود داريم ولي سوز نداريم. من معتقدم بايد سختيها را تحمل كرد ولي عقبنشيني نكرد. دود ممنوع، سوز آزاد. من به دنبال درك متقابل از همديگر همچنين درك درستي از فرمايشات حضرت آقا هستم بايد معتقد باشيم كه خدا به همه ما كمك ميرساند و بازخواني زمان جنگ را داشته باشيم اگر دستمان را درهمان ادبيات و گفتمان باشد كار ما بالا ميگيرد. پس در اين جنگ نرم پيروز ميدان قطعي ما هستيم ولي مُهر را به نام چه كسي بزنند مهم است. نرسد روزي كه نسلي از جاي ديگر اين مأموريت را عملي كند. بايد براي تحقق تمدن نوين اسلامي كه آقا فرمودند با مهندسي معكوس به جامعه اسلامي برسيم، جهاني فكر كنيم، ايراني برنامهريزي و استاني عمل كنيم. فتح خيلي نزديك است زيرا تمام دنيا چشم به جمهوري اسلامي دارند و صداي خرد شدن فروريختن بناهاي كفر و استكبار به گوش ميرسد. تمدن برتر، حاكم و نافذ بر قلوب، تمدن نوين اسلامي است انشاءالله.
دیدگاه ها