
بيشتر بچههايي که در جبهههاي جنوب، رفت و آمد داشتند، حداقل تابلوهاي «ستاد بيتالزهرا (س) و پايگاه پشتيباني شهيد علمالهدي» را به چشم خود ديدهاند. اين ستادها از همان روزهاي آغازين جنگ، در اهواز تشکيل شده بود و در انجام کارهاي تدارکاتي از قبيل تهيه غذا، لباس و ساير مايحتاج رزمندگان اسلام نقش مؤثري ايفا ميکرد. بسياري از مادران شهدا و ايثارگران داوطلبانه از شهرهاي مختلف کشور به اين پايگاهها ميآمدند و خواهران خوزستاني را در انجام کارهاي خدماتي جبهه کمک ميکردند. تعداد اين خواهران ايثارگر، مخصوصاً وقتي که شايعهي انجام عملياتي قوت ميگرفت، به طور چشمگيري افزايش مييافت. خواهران در آنجا شور و حال معنوي عجيبي داشتند. وقتي دور طشت لباس مينشستند، هر کس دلش ميخواست از ديگري سبقت بگيرد. خواهران با ذکر خدا و فرستادن صلوات لباسهاي خونآلود مجروحان را ميشستند. در «خياط خانه» ستاد، خواهري بود به نام خانم «سماواتي». دو فرزند و يک برادرش به نام « علي سماواتي» شهيد شده بود. او عليرغم کهولت سن، از صبح عليالطلوع، پاي کار مينشست و هرچه اصرار ميکرديم که حداقل يک مقدار استراحت کنيد، قبول نميکرد. خانم سماواتي ميگفت: «من عطر فرزندانم را در اين لباسها ميبويم.»
راوی: خانم ابري
دیدگاه ها