فرشته بانویی جوانی که با فرزند در شکمش به دست کومله آسمانی شد

ش 1396/02/02 - 08:48
فرشته بانویی جوانی که با فرزند در شکمش به دست کومله آسمانی شد
فرشته و احمد، دلیر مرد و شیرزنی بودند که در مسیر کمک به رزمندگان اسلام از جان و مال خود گذشتند؛ از امداد رسانی در منزل تا پخت نان و تهیه غذای رزمندگان از هیچ کمکی دریغ نکردند تا بتوانند افتخارآفرین برای کشورمان باشند .

 

به گزارش سایت "زنان شهید"، معصومه عابد - فرشته در《خشکیت 》یکی از روستاهای شهرستان مریوان چشم به جهان گشود. دوران کودکی و نوجوانی را نزد پدر و مادری دانا گذراند، همراه با علم به فراگیری مباحث اسلامی پرداخت، در سنین جوانی با روحانی مجاهد شهید احمد مردوخی ازدواج کردند و زندگی آن ها سراسر معنویت شد.

آنها در روستای《دگاشیخان》زندگی خود را آغاز و مدتی بعد همراه خانواده به شهر مریوان نقل مکان کردند.

بعد از پیروزی انقلاب اسلامی و شروع جنگ تحمیلی به پیشنهاد سپاه، باخانواده به عراق مهاجرت کردند و فعالیت های سیاسی خود را حدود چهار سال در عراق ادامه دادند، اخبار و اطلاعات توسط فرشته به ایران می رسید،تا این که وی توسط دشمننان شناسایی می شود و به او خبر می رسد که باید به ایران بازگردند!.

سرانجام سال 1363 در مریوان اقامت کردند، در حالی که شهر بمباران می شد و مردم کم کم روستا را ترک می کردند،فرشته به همراه خانواده به یکی از روستاهای نزدیک سه راه  حزب الله  به نام《چورننه》نقل مکان کردند.

فرشته و احمد در کنار کار روزمره، تصمیم گرفتند برای مردم محروم و آواره که با بمباران دشمن مصدوم شده بودند کمک های اولیه بهداشتی را انجام دهند، در ان روزها مکانی مشخص برای مداوای بیماران و مجروحان نبود و این زوج مریوانی  گروه های ضربت را در خانه ی خود جای دادند و کار مداوا را در منزل انجام می دادند.

احمد نیز در خطبه های نماز جمعه از انقلاب و اسلام می گفت، مردم را از فریبکاری های ضد انقلاب آگاه می کرد و سعی می کرد با افشای چهره ی پلید آن ها جلوی پیوستن بعضی از مردم سست ایمان را به گروه های ضدانثلاب بگیرد تا مردم  به نظام جمهوری اسلامی علاقه مند شوند.

چرا که او می دانست وعده های ضدانقلاب تمام پوچ و بی اساس است و آنها فقط به فکر منافع شخصی خود و دشمن هستند نه مردم کُرد و فقط مردم را به خاطر سود خود دعوت به یاری می کنند.

بالاخره همین رفتار آن ها باعث برافروخته شدن و کینه توزیی ضد انقلاب شد. شب ساعت یازده شخصی درب منزلشان را به صدا در آورد و از آنان در خواست کمک می کرد، فرشته فکر کرد که از اهالی روستاست که کمک می خواهد! درب را باز کرد و ناگهان با دو نفر مسلح رو به رو شد.پیگیر احمد شدند اما او در خانه نبود!

مهاجمین به درون خانه ریختند و می گفتند: شما سینه های تان را برای جمهوری اسلامی سپر کرده اید و از انقلاب دفاع می کنید،شما خود فروش هستید، اما مگر این از خدا بی‌خبران راضی می‌شدند، حتی فرشته را مجبور کردن برایشان غذایی مهیا کند و همچنان منتظر احمد بودند. احمد بعد از مدتی به خانه بازگشت و توسط عوامل ضدانقلاب دستگیر شد،

ضدانقلاب آنها را به بیرون از روستا کشاند و به محض خارج شدن از روستا آنها را از هم جدا کردند، از پشت با گلوله به سمت فرشته شلیک کردند و او را در حالی که هفت ماهه باردار بود به شهادت رساندند و سرش را با سنگ از تنش جدا کردند و جواهراتش را به یغما برند. صبح همان روز جسد خونین فرشته توسط مردم روستا پیدا شد و در سه راه حزب‌الله مریوان به خاک سپرده شد.

آن ها حکم اعدامش را از سوی کدخدا به پیراهنش سنجاق کرده بودند، و احمد هم چند ماهی در اسارت ضد انقلاب بود، چهار ماه در روستاها می چرخاندش و می گفتند:این است عاقبت کسی که با جمهوری اسلامی همکاری کند و سرانجام بعد از شکنجه های فراوان او را نیز شهید کردند.

آری عناصر پلید کومله که دم از آزادی می زدند، نتوانستند آزاداندیشی زنی را تحمل کنند،لذا او را ناجوانمردانه به شهادت رساندند.

 

دیدگاه ها

  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید در وب منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.

افزودن دیدگاه جدید

Restricted HTML

  • تگ‌های HTML مجاز: <a href hreflang> <em> <strong> <cite> <blockquote cite> <code> <ul type> <ol start type> <li> <dl> <dt> <dd> <h2 id> <h3 id> <h4 id> <h5 id> <h6 id>
  • خطوط و پاراگراف‌ها بطور خودکار اعمال می‌شوند.
  • Web page addresses and email addresses turn into links automatically.
CAPTCHA
اگر شما یک بازدید کننده انسانی هستید و یک ربات نیستید به چالش و آزمون زیر پاسخ دهید.