چ 1396/01/16 - 08:01

مهم ترین خاطره من روز شکست حصرآبادان بود.
وقتی مجروحین عراقی را به بخش منتقل کرده بودند ما تنفر شدیدی از آن ها داشتیم ولی باید به عنوان یک امدادگر مسلمان انجام وظیفه می کردیم وقتی وارد بخش شدم دیدم که مادر شهیدان شولی، ظرف آبی به دست دارد و با پارچه ای خون اسیران عراقی را از سر و صورت شان پاک می کند من خیلی ناراحت شدم به طرف ایشان رفتم خواستم ظرف آب را از ایشان بگیرم که ایشان گفتند این ها اسیر اسلام هستند وما باید آن ها را مداوا کنیم.
راوی: خواهر صفری_ آبادان
دیدگاه ها